گنجور

حاشیه‌ها

nabavar در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

جناب حمید رضا 4 گرامی
خوش گفتید
دوستی نوشت : ما آنچه که از زبانهای دیگر گرفته ایم به سلیقه ی خودمان تغییر میدهیم چون به مذاقمان خوشترست ، این نه تنها در زبان بلکه در همه ی شئون زندگی ما متداول است ، شاید به شیعه شدن ایرانیان بتوان اشاره کرد .
آری به مذاق ما خوشترست

حمید رضا۴ در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

جناب ذکرالله "مجددی" ،
پاسداری از هویت ملی با لجاجت ، تعصب قومی نژادی و افسار گسیختگی در علم زبان شناسی تفاوت دارد.
همه ما، ملتهای عرب در همسایگی مان را دوست داریم و خواستدار خوشبختی و سعادت برایشان هستیم.
واقعیت این است که پس از تصرف ایران توسط اعراب، ایرانیان برای از دست ندادن هویت (آنگونه که تمدن مصر هویتش را از دست داد)، شروع به سرکشی از قوانین و کلافه کردن متجاوزین کردند. تا آن حد که حتی دین و نماز و اذان خود را تغییر دادند تا بیگانه این پیام را بگیرد که "هرگز آنگونه که شما می خواهید ما باشیم، نخواهیم شد".
این روش در فرهنگ ما نهادینه شده و هرچه از عرب باقی مانده، آنرا تغییر داده ایم.
نخستین پاسخ جناب دکتر ترابی ارجمند که "من مردی پارسی نویسم ، مرا با عربی نویسی چه کار؟" می باید پایان آن گفتگو می بود.
امیدوارم در آینده فرصتی پیش آید تا زبان شیرین عربی را بیاموزم. بی گمان با شما و عالجناب آقای أخّاذ المآخذ برای گرفتن کمک تماس خواهم گرفت.

وفایی در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۶۴:

جناب بی سواد
متوجه منظور شما نمی شوم .
منظور شما از " چگونه جمله ای است " چیست ؟ جمله است دیگر ! مگر چگونه باید باشد ؟ لطفا بیشتر توضیح دهید

حمید رضا۴ در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۸۳:

غزل بسیار دلشاد کننده ای است.
غم مده و آه مده جز به طرب راه مده - آه ز بیراه بود ره بگشا بار بده
سالها پیش از آشنایی شنیدم که میگفت:
هنگام آغاز گفتگو با هر فردی آنگونه سخن بگو که پس از پایان گفتگو و خداحافظی ، آن شخص شادتر و پرانرژی تر از پیش از تو جدا بشود…
و ادامه داد "یعنی که آه و ناله ی خود را کنار بگذار و خوبی هایش را به او یادآور شو" .

فرخ مردان در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۴۱ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مراثی » ترجیع بند در مرثیهٔ سعد بن ابوبکر:

@محمد رضا
@مژده
با سلام. دُرُست ، همون "زادی"(زاد=فرزند) هست و نه "رادی":
چه میتوان گفت به ابن روزگار بی وفا که هیچوقت از هیچ فرزند خودش( ولو بهترین هایش) نگاهداری نکرد؟ این تشبیه روزگار به مادری غدار و فرزندکش، هم در کارهای سعدی و فردوسی مکرر هست.
در ضمن اگر بگیم "رادی" منطق کار از دست میره. یعنی این روزگار نامرد، هیچوقت هیچ آدم آزاده ای نپرورده. خب، حالا حداقل این پادشاه متوفی تکلیفش چی بود؟ راد مرد بود با نه؟ اگر هم بگیم پروریدن به معنای نگاهداری هست صرفا؛ باید گفت روزگار نه از رادمردان و نه از نامردان نگاهداری دائم نکرده.

بی سواد در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۴۴ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

جناب بهمن
ابر و جوی البته اسم اند، باران و روان اما صفت اند صفت فاعلی خاص یا صفت حالیه .
اسم فعل ؟؟
شاید اسم فاعل مورد نظر بوده است.

بی سواد در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۸۷:

جناب وفایی
داستان آن دو جمله را روشن نفرمودید
( حاشیه غزل 3164 )
حال داستان کوه تور را روشن فرمایید، یکبار خداوند آنرا منفجر میفرماید و جناب موسا را بیهوش
و باردیگر آن را ازجا در می آورد و بر سر قوم برگزیده اش !!
نگه میدارد ، اما کوه هنوز که هنوز است برجای و استوار است
) قوم برگزیده شانس آورد کوه از دست خداوند نیفتاد و گر نه معلوم نبود کی به که متصل میشد.)

ذکرالله "مجددی" در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۱۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵:

هوالله
عالیجنابان آقای أخّاذ المآخذ و آقای دکتور ترابی و همه بزرگواران أین بحث علمی ،پژوهشی و آموزنده ،سلام ورحمت حق تعالی بر شما باد!
این حقیر فقیر حقا إز بحث و ارایه نظریات و دلائل شما استادان گرانقدر استفاده و بردم و یقیناً مستفید شدم بناً إز این بابت سپاسگذارم . ولی تاجائیکه بنده إز این بحث و مباحثه علمی شما حضرات گرامی فهمیدم آن این است که : جناب آقای أخّاذ المآخذ با ارایه نظریات علمی ،تحقیقی وقناعت بخش شان در جانب "حق "اند و شما جناب دکتور ترابی و دوستان همفکرتان در جانب "خطا "زیرا از دلائل و سخنان شما بوی لجاجت ، تعصب قومی نژادی و بدتر إز همه افسار گسیختگی در علم زبان شناسی چیزی دیگری به مشام نمی آید البته باعرض معذرت فراوان از شما فرهیخته گان. والسلام
‎تا ز میخانه و می نام و نشان خواهد بود
‎سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود
سر ما خاک ره پاکان و راستگویان خواهد بود .

جلال دامن افشان در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۴:۰۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۷۰ - افتادن رکابدار هر باری پیش امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر المؤمنین مرا بکش و ازین قضا برهان:

باسلام.
درباره ی دفاعی که مولانا در سه بیت پایانی فوق، از حرص نداشتن امام علی نسبت به خلافت، می کند، باید بدانید که خلیفه ی دوم (عمر) در وصیت خودش در لحظات مرگ، وقتی پیشنهاد شورا را میدهد و اعضا را تعیین می کند، نسبت به هر کدام نظرش را می گوید تا بر تعیین یا عدم تعیین آن فرد تاثیر گذاشته شود.
و درباره امام علی، می گوید:
"عیب او حرصی است که به خلافت دارد. او نظر دارد و می خواهد که خلافت را از میان بردارد و رد کند یا تعدیل کند"
لذا مولانا در لابلای داستان نبرد امام علی، گریزی می زند به این سخن عمر و سایر اتهاماتی ازین قبیل که صحابه و بزرگان صدر اسلام به مولاعلی می زدند، و از پاکی امام علی دفاع می کند در برابر این اتهامات.
بااحترام.
جلال دامن افشان.
وبلاگ Www.shir11.mihanblog.com

khayatikamal@ در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۷۳:

طاعاتت ان قبول
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 7097

روفیا در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۷ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۶ - باخبر شدن آن غریب از وفات آن محتسب و استغفار او از اعتماد بر مخلوق و تعویل بر عطای مخلوق و یاد نعمتهای حق کردنش و انابت به حق از جرم خود ثُمَّ الَّذینَ کَفَروا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلونَ:

درباره نگرانی بشر پیرامون امور خارج از کنترل گفتم به یاد لطیفه ای از دوستی افتادم، می گفت در ایام خردی حتا غصه اینکه خورشید پنجاه میلیون سال (؟) دیگر به خواموشی خواهد گرایید را نیز می خورد!
ما نیز همینگونه ایم، چون آن کودک، اموری که در حوزه کنترل ما هستند مانند یک لبخند ساده و نقد بر لب آوردن را رها کرده، نگران رفتار اجرام سماوی هستیم!

روفیا در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۹۶ - باخبر شدن آن غریب از وفات آن محتسب و استغفار او از اعتماد بر مخلوق و تعویل بر عطای مخلوق و یاد نعمتهای حق کردنش و انابت به حق از جرم خود ثُمَّ الَّذینَ کَفَروا بِرَبِّهِمْ یَعْدِلونَ:

تو هم از دشمن چو کینی می‌کشی
ای زبون شش غلط در هر ششی
آن عداوت اندرو عکس حقست
کز صفات قهر آنجا مشتقست
وآن گنه در وی ز جنس جرم تست
باید آن خو را ز طبع خویش شست
باری، روزی که از بازخوردهای به گمان خود غیر منصفانه فردی نزد بزرگی گلایه می کردم، او خیلی ساده به من اینگونه توضیح داد :
به خودت و رفتار خودت بنگر، ببین کجا به خطا رفتی، چون او این واکنش ناخوشایند را به تو نشان داده داست پس تو مسوول آن هستی، وگرنه چرا طرف مقابل تو این بازخورد نا مناسب را به من نشان نداده است؟
به همین سادگی یاد گرفتم مسوولیت بازتاب کارهایم را به عهده بگیرم و از گله و شکایت از دیگران دست بردارم، من هرگز مسوول آنچه که از حوزه کنترل من خارج است نیستم.

سینا در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۲:

علیرضا افتخاری نیز در آلبوم عطر سوسن به زیبایی این شعر رو اجرا کرده

احمد رحمت بر در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۵ - مضرت تعظیم خلق و انگشت‌نمای شدن:

به ترک آرزو بر آرزو دل دست می یابد
برآید مدعاهایت اگر بی مدعا گردی
صائب تبریزی
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۴۳/

درسا در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۱:

آهان فهمیدم
خو اونکه قافیه شه دیگه :/

مهربان در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

با سلام خدمت بزرگان شعر و ادب
لطفا در مورد این دو مصراع بنده را راهنمایی فرمایید که چرا حافظ در یک مصراع می فرماید: میان عاشق و معشوق فرق بسیار است
و در مصراع دیگر در غزلی دیگر میفرماید: میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
اگر به گفته حضرت حافظ عاشق و معشوق یکیست پس چرا فرق بسیار است؟
پیشاپیش کم خردی بنده را به بزرگواری خودتان ببخشید.

نادر.. در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

مهربان عزیز.. بسیار زیبا نگاشته اید!
کاش می شد از شما بپرسم، آیا اینها فرضیاتی منطقی است، و یا برداشتی است از نوشته ها و متون و حالات دیگران، و یا تجربه شخصی خودتان است..
گویا به هر حال پرسیده ام!..
ای کاش امکان پاسخگویی باشد برایتان و ما را بهره مند نمائید دوست گرامی..

مهربان در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶:

عشق الهی بی‌‌کران است
با رفتن به فرا‌‌سوی ذهنِ منفرد، عشق آگاهانه در هستی و بیان، بی‌‌کران می‌‌شود. چنین عشقی به درستی الهی نامیده می‌‌شود، زیرا از مشخصه‌‌ی حالت الهی است که در آن تمامی دوگانگی سرانجام از پای در آمده است. در عشق الهی، شهوت به طور کامل از بین رفته و حتی به طور نهفته نیز وجود ندارد. عشق الهی در ذات و ابراز، نامحدود است، زیرا به وسیله‌‌ی روح و از طریق خود روح تجربه می‌شود. در عالم خاکی، لطیف و ذهنی، عاشق از جدایی خود از معشوق الهی آگاه است اما با رفتن به فراسوی تمامی این عوالم، عاشق از یگانگی خود با معشوق الهی آگاه می‌گردد. عاشق خود را در وجود معشوق گم می‌‌کند و درمی‌یابد که با معشوق الهی یکی است. عشق الهی از بندگیِ امیال یا خودی محدود کننده کاملاً آزاد است. در این حالتِ لایتناهی، عاشق نه تنها هستی مجزا از معشوق الهی ندارد، بلکه او خود معشوق الهی است.

Ben Omar در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۰ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱:

جناب maskhaz
درست نوشته اند. مصرع اول بیت دوم - باران اسم نیست. اسم فعل است - یعنی ابر باران است - دارد مببارد از فعل باریدن
همایون خان شجریان هم اشتباه خوانده و یک واو بین ابر و باران گذاشته.
ابر باران - جوی روان - باران و روان صفت نیستند - اسم فعل اند.
ابر باران - که با - جدا گریه کنان هم آهنگی پیدا میکنند.
اگر به اشتباه - ابرو باران و من و یار بگوئیم - 4 عامل داریم
ابر - باران - من - یار
در مصرع دوم شاعر فقط از 3 عامل یاد میکند:من - ابر - یار

نادر.. در ‫۸ سال قبل، سه‌شنبه ۶ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۴۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۰:

محمود عزیز..
گویا رسم بر این بوده که در اینگونه موارد چنانچه حرف مجاور دو کلمه مشترک باشد، یکی از آنها خوانده نشده و بر این اساس وزن شعر رعایت شده تلقی شود!؛
خوانش: اندر حرم معنی از کس نخرندعوی
مشابه آن در اشعار مولوی:
گر تو "نباشی یار" من، گشت خراب کار من
خوانش: گر تو نباشیار من، گشت خراب کار من
البته به راحتی با تغییر شکل جزئی میتوان با کمی تغییر و جابجایی همان معنا را رساند.. به هر حال سلیقه شاعر و مدت زمانی که به سرودن یا تصحیح ظاهری شعر اختصاص داده نیز ملاک است..
اندر حرم معنی، دعوی نخرند از کس (که قافیه داخلی مصرع را به هم می ریزد)
اندر حرم معنی، نخرند ز کس دعوی (هجای بلند به دو هجای کوتاه تبدیل می شود)
گر نشوی تو یار من، ....

۱
۳۲۵۰
۳۲۵۱
۳۲۵۲
۳۲۵۳
۳۲۵۴
۵۴۸۳