گنجور

حاشیه‌ها

حامدرحمتی اربابی در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴:

فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
وزن اولی برای مثنوی بکار میرود

حاجی سیسی در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷:

با روفیا هم نوایم
لفظ و معنا زیبا بست.
مقام را مجال بحث از بیت رندانه حافظ: "پیر ما گفت خطا بر قلم صنع.. " نیس.
بیتی که سخنها در پیرامون دارد.
ولی محسن عزیز حافظ به هیچ روی خطا را در قلم صنع جاری نمیداند مگر به نگاه متوسط.
او خود به چهارده قرائت خوش خوانده:
فارجع البصر!! هل تری من فطور؟!
و حکیمانه فهمیده که اگر او احسن الخالقین است؛ پس مخلوقش احسن المخلوقین خواهد بود.
و به راستی حافظ خطا را در صنع خود راه نمیدهد و کسی که این گمان باطل را بر نظمش روا دارد بر می آشوبد " کسی گیرد خطا بر نظم حافظ/که هیچش لطف در گوهر نباشد!!! چنین شخصی چگونه میتواند تمرد کند و خطا را بر صانعش بلکه اصل و حقیقت خودش بلکه معشوق، و خودٍ خودترش روا می دارد؟!
حل اجمالی مسأله به این است که:
نظر خطا آفرین است اگر جزئی سعی باشد
و خطا پوش است اگر کلی سعی باشد
چون در کلی سعی نظر همان رؤیت است از یک سو؛ و کلی اعلم از جزئی است از دیگر سو؛ پس خطا پوشی پیر برگشت به نبود خطا دارد.
خطا پوشی نه اینکه خطا هست و او ندید یا دید و پوشید؛ بلکه اصلا خطایی نبود و نیست.

سروش در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۶:

نخدان به معنی چانه هست
و به نیز به معنی نیک...

فرخ مردان در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۰ دربارهٔ سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در ستایش علاء الدین عطاملک جوینی صاحب دیوان:

@فرهاد:
ظاهرا مِعَن باشه به معنای ادیب و خطیب( دهخدا) که به مصرع دوم هم میخوره. "معن زاده" میشه "ادیب مادرزاد".

آرمان سلیمی در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۲ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳:

گُرد به معنای دلیر و پهلوان.
دلفگار (= دل افکار) به معنای پریشان خاطر، محزون.، دلخسته.
با توجه به قافیه های مصرع های 1 و 2، در اینجا دل افگار صحیح است.

محمد در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۷:۰۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۳۲ - قصهٔ هلال کی بندهٔ مخلص بود خدای را صاحب بصیرت بی‌تقلید پنهان شده در بندگی مخلوقان جهت مصلحت نه از عجز چنانک لقمان و یوسف از روی ظاهر و غیر ایشان بندهٔ سایس بود امیری را و آن امیر مسلمان بود اما چشم بسته داند اعمی که مادری دارد لیک چونی بوهم در نارد اگر با این دانش تعظیم این مادر کند ممکن بود کی از عمی خلاص یابد کی اذا اراد الله به عبد خیرا فتح عینی قلبه لیبصره بهما الغیب این راه ز زندگی دل حاصل کن کین زندگی تن صفت حیوانست:

عرض ادب خدمت دوستان
جناب بیسواد خب کمی کسب سواد کن بعد نظرت را در معرض دید افراد قرار بده چنان میگویی در قرآن ندیدم انگار حافظ کل و مفسر درجه یک قرآنی در آیه ی دورازدهم سوره ی تحریم در رابطه با حضرت مریم میفرماید "التی أحصنت فرجها" گذشته از اینکه استعمال فرج اگر هم در قرآن نبود هیچ استهجانی نداشت،زیرا کنایه است.

احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:

ا . آ:
▋ از گل کوزه ای می سازیم
اما این خالیِ درونِ کوزه است
که آب را در خود جای می دهد ...
مشغولِ هستی ایم
در حالی که این نیستی است که به کار ما می آید .
«تائو ت چینگ»
............................................................
● واژه ی صمد معانی بسیاری دارد از جمله " به معنی چیزی است که تو خالی نیست بلکه پُر است .
● سال ها پیش داشتم در مورد این فکر می کردم که چرا جلال الدین محمد بلخی "نی" را برای هجده بیتِ اول مثنوی به عنوانِ نمادِ مقصودش در نظر گرفته است . البته جاهایی خوانده بودم که چون نی ، درونش تُهی است بنابراین نایی - یعنی همان کسی که نی می زند - می تواند در آن بِدَمَد .
● یکی از آشنایان ما وقتی کسی را صدا می زند و از او پاسخی دریافت نمی کند با لحنی که کمی مزه یِ غَضَب می دهد می گوید : "مگه گوشات سوراخ نداره یا داره و توش قیر ریختن؟"
● اما نی گوش دارد ، آن هم از نوعِ بازش . برای همین وقتی با لبِ نایی جفت می شود می تواند از کلامِ او  باردار شود و یا به فَربِه بودنی این چنینی نه ، بلکه به فَربِه بودنی آن چنانی دست یابد .
● اما اگر نایی ، نایی نباشد ، یا به ظاهر باشد و به باطن ، فجرِ کاذب باشد ، چه پیامی دارد که شنیدنش به پایِ کلامِ صبحِ صادق برسد ؟ جز این نیست که مبلغی تاریکی به تاریکیِ پس اندازهای ما بیفزاید ؟
نی اگر نی شد ، خالیِ درون اگر قابل شد ، با کلام صمد جان خواهد گرفت . صمد کیست ؟ آن که درونش پُر است ، پُرِ صادق ، نه پُرِ کاذب . پُرِ کامل نه پُرِ ناقص . صمد کیست؟ آن که برای به گردش در آمدن به نخِ نیازی آویزان نیست و نه محصولِ زایشی است و نه کسی را زاده است . او کسی است مثلِ هیچ کس ، که هیچ کسی مثلِ او نیست .
● شاید خالیِ نی ، تنها بتواند پُریِ صمد را تداعی کند که گفته اند : "تعرف الاشیاء باضدادها " یعنی هر چیزی با ضدش شناخته می شود .
رمضان سال 1396 ـ احمد آذرکمان

nabavar در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

ایرانی جان ، امین عزیز
دکتر ترابی نوشته :
بیت زیبای بنشین بر سر جوی و گذر عمر ببین، مرا به یاد شوخیی انداخت
ایشان از خودش `حرفی نزده که چنین بر او می تازید
ادب مرد به ز سواد !!!! اوست

آرما در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۰۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲۳:

سلام.
بیت پنجم:
پا سخ -> پاسخ

امین در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

آقای ترابی شما مثل اینکه دیوان غزلیات سعدی رو نخوندی که میگی سعدی فقط پند و اندرز میده. اگه غزلیات سعدی رو خونده باشی هرگز این حرفارو نمیزنی.

احمد در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱:

وز خدا دولت این غم به دعا خواسته ام. همین بیت برای تربیت یک ملت کافی است. چیزی که این روزها به وضوح از عدم درک آن رنج می بریم. همه از درد فراری هستند و بیشتر و بیشتر همچون موجوداتی کور و کر به دنبال راحت طلبی . غافل از اینکه راحت طلبی از رنج حاصل می شود.

ایرانی در ‫۸ سال قبل، یکشنبه ۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۲۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۸:

جناب ترابی که اسمتو به اصطلاح دکتر گذاشتی ایکاش قبل از ارائه نظر یه مطالعه میکردی و میدیدی که شعری که نوشتی برو کار می کن مگو چیست کار از مرحوم ملک الشعرای بهار هست نه سعدی. ضمنا مردم کجا حافظو بیشتر از سعدی دوست دارند مردم هم سعدی رو دوست دارن هم حافظو شما لطف کنید شاعران را با یکدیگر مقایسه نکنید که مقایسه شاعران طراز اول با یکدیگر بطور کلی و مطلق کار پسندیده ای نیست.

nabavar در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲:

جلال جان دامن افشان
گویا در آنزمان ایران ، توران ، زابل و .... قسمتهای مختلف کشور بوده اند و گشتاسب پادشاه ایران
موفق باشید

khayatikamal@ در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۵۴ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۷۰:

طاعاتت ان قبول
بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 8123

nabavar در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲:

در عجبم از شما آقای مجتبی خراسانی
بدون هیچ سندی تعبیری از اشعار استاد طوس می کنید مبنی بر ازدواج مادر و فرزند .
انسانهای منحرف چنین تفکراتی دارند ، شما چرا

... در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۷:

بابک جان
به یه نکته دقت کنید. من نگفتم مولوی شیعه یا سنی یا مسیحی یا یهودی یا کافر هست. بلکه نظر من اینه شما از ظاهر آثار مولوی میتونید مطالبی رو به نفع هرکدوم از این مکاتب و تفکرات استنباط و استخراج کنید. در همون نوشته اولم هم عرض کردم که تمام این مطالب توسط یه فصل مشترک با هم یکپارچه میشن: عشق!
مولوی نه تنها تمایلی به اندیشه های کفرآمیز نداره، بلکه تمایلی به اندیشه های یهود و مسیح و فرق مختلف اسلام هم نداره. به قول شما این نگاه اعور ماست که تنها الگوهای ذهنی خودش رو از مطالب مولوی استخراج میکنه. قسمتایی از حرفاشون که دوست داریم رو برمیداریم و بقیه رو نادیده می گیریم. البته این ما که میگم معمولا افرادی رو شامل میشه که به قدری به وسیله (دین و مذهب) مشغول شدن و نسبت بهش تعصب دارن که از هدف غافل شدن. به همین خاطر عرض کردم عقاید کفرآمیز از دیدگاه شرع.
با احترام.

جلال دامن افشان در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲:

سلام و درود.
لطفا به من کمک کنید تا معنای مصرع دوم در بیت چهاردهم رو بفهممکه بی‌کام او تاج بر سر نهم
همه کشور ایرانیان را دهم.
.
.
میگه "همه کشور، ایرانیان را دهم"
یعنی پس از پادشاه شدنم، تمام کشور رو میدم به ایرانیان.
خب این یعنی چه؟
مگر گشتاسب (پدر اسفندیار) ، پادشاهی غیرایرانی بوده؟
مگر کشور در دست ایرانیان نبوده؟
یا.....
.
.
واقعا دوست دارم که عزیزان خردمند، راهنمایی کنن منو.
چون با جزییات و دقت بسیار، بررسی میکنم.
لذا نمی تونم از یک گره نامفهوم، عبور کنم بدون دانستن.
.
.
بادرود و سپاس و احترام.
جلال دامن افشان.
www.shir11.mihanblog.com

نادر.. در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ مولانا » فیه ما فیه » فصل دهم - اینچ می‌گویند که اَلْقُلُوْبُ تَتَشَاهَدُ گفتی‌ست:

.. فلسفی این را داند اماّ بدلیل داند دلیل پایدار نباشد و آن خوشی که از دلیل حاصل بشود آن را بقایی نباشد .. چنانک شخصی بدلیل دانست که این خانه را بناّیی هست و بدلیل داند که این بنّا را چشم هست کور نیست قدرت دارد عجز ندارد موجود بود معدوم نبود زنده بود و مرده نبود بر بنای خانه سابق بود این همه را داند امّا بدلیل داند دلیل پایدار نباشد زود فراموش شود؛
امّا عاشقان چون خدمتها کردند بنّا را شناختند و عین الیقین دیدند و نان و نمک بهم خوردند و اختلاطها کردند هرگز بنا از تصوّر و نظر ایشان غایب نشود پس چنین کس فانی حق باشد در حق او گناه گناه نبود جرم جرم نبود چون او مغلوب و مستهلک آنست..

ایرانی در ‫۸ سال قبل، شنبه ۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۳:

استاد غزل و استاد سخن فقط سعدی.

۱
۳۲۵۴
۳۲۵۵
۳۲۵۶
۳۲۵۷
۳۲۵۸
۵۴۸۲