گنجور

حاشیه‌گذاری‌های بهرام مشهور

بهرام مشهور


بهرام مشهور در ‫۳ سال و ۲ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۹، ساعت ۰۰:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:

درود ، بیت اول و دوم برای بسیاری از دوستان چیستانی شده است منهم تا آنجایی که می فهمم اینطور می توان گفت: برای درک و معنی هر شعر ابتدا باید آن را درست بخوانیم ، اینکه یکی از دوستان مصرع اول بیت اول را اینطور خوانده اند: در میان پرده ی خون عشق را گلزارها ، این اشتباه است و اگر اینطور بخوانیم لاجرم تا ثریا می رود دیوار کج ، شکل درست خواندن این مصرع چنین است (مطابق فهم من) : در میان پرده ، خونِ عشق را گلزارها . خب حالا می توان معنی کرد : در میان پرده منظور این است که حقیقتی وجود دارد که پرده ای آن را پوشانده است البته نه کامل و مولانا از لای پرده (در میان پرده) می بیند: خون عشق را گلزارها یعنی از خون عشق گلزارها پدید آمده اند . مصرع دوم عاشقان را با جمال عشق (هر عشقی مستلزم دیدار جمالی است که به آن عاشق می توان شد) و شاید در اینجا منظور جمال آفریننده باشد، عاشقان را با جمال عشق بی چون یعنی بدون چون و چرا بدون شک ، کارها عاشقان با جمال عشق کارها دارند . خب این یک شهودی در تصور مولانا حالا می رویم سر بیت دوم : عقل گوید شش جهت یعنی شش امتداد ، شما به زبان علمی امروز سه محور ایکس ها ایگرگ ها و زد ها را در نظر بگیرید و آنها را در هر دو امتدادشان کش دهید این سه تا بُردار می شوند شش تا . شش جهت یعنی بالا و پائین چپ و راست و پیش و پس . در واقع همان سه بعد مادی است که بشر نمی تواند از آن بگریزد (بیرون راه نیست) ولی عشق که بر مبنای کُنش فرایافت نیمکره راست مغز استوار است و این نیمکره در برخی موجودات (می گویم موجودات و نه فقط انسان چرا که حتی حیواناتی چون اسب و گربه و سگ توانایی هایی در این خصوص دارند) می گوید بیرون (خارج از حوزه توان مادی بشر) هم راه هست و بارهادر آن رفته (سلوک کرده) . امید که این فهم کم من بتواند راهگشایی باشد برای دوستان.

 

بهرام مشهور در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۵۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۴:

میگه : چون روزی (نعمت، پول، امکانات) را به دلخواه آدم نمی توان کم و زیاد کرد دل را به کم و بیش دَژَم یعنی ناراحت نتوان (نباید) کرد. کار من و تو چنانکه خواست من و تو هست حتی اگر مثل موم در دست ما هم باشد نمی توانیم آن را کوچکترین تغییری بدهیم.

 

بهرام مشهور در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۲۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱:

جناب سیاوش درست گفته اید در همه اشعار خیام همین حسرت از زندگی (که باید جاودان باشد) و تأسف از مرگ دیده می شود

 

بهرام مشهور در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۲۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۰:

آیا این توهین بزرگی به خیام (و لاجرم) به علم و شناخت بشری نیست که دوستی در اینجا فرموده :گرچه پرداختن به شعر خیام مگر بقصد زیبا شناختی شعر پارسی عمر ضایع کردنست!!!!!!

 

بهرام مشهور در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۷ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۴:

شکل درست رباعی :
ای بس که نباشیم و جهان خواهد بود
نی نام ز ما و نی‌نشان خواهد بود
زان پیش نبودیم و نبد هیچ خلل
زین پس چو نباشیم همان خواهد بود

 

بهرام مشهور در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۱۲ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۵:

فردا همه آن بُوَد که در ساخته اند یعنی فردا همه آن می شود (آن دروگ هایی) که امروز ساخته اند. کسانی که فردا می آیند آنها را حقیقت می پندارند.

 

بهرام مشهور در ‫۳ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۴:

جناب فرهاد عالی گفتید عالی .

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۱ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۹ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸:

با درود خدمت دوستان صاحب نظر و اما بعد، هیچ نشانی از تسلیم بودن و تسلیم شدن در این شعر حافظ نیست و معلوم نیست برخی دوستان چرا خواسته اند میل به تسلیم بودن (در برابر هر چیزی) را از اشعار حافظ بنا به خواست خود القا کنند فقط امید است که اخلاق بردگان عامل این خواستها نبوده باشد

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۲۱:

با درود . مرجع این رباعی و پیش درآمدش از کتاب "کلیات شیخ سعدی" از روی نسخه محمدعلی فروغی است که با اهتمام کتابفروشی و چاپخانه محمدعلی علمی و محمدحسن علمی در سال 1336 در تهران منتشر شده و یک نسخه سالم از آن را که مرحوم پدرم از کتابفروشی علمی کرمانشاه خریده و در کتابخانه شخصی خودش نگهداری می کرد به ارث به بنده رسیده که هم اینک در کتابخانه شخصی خود دارم . همانطور که اشاره شد این رباعی و پیش درآمد آن در صفحات 141 و 142 کتاب مذکور آمده که سایت محترم گنجور عیناً و با شرط امانت منظور نموده است .

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۱ ماه قبل، شنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴:

تقریباً تمامی آنچه را که جناب فرهاد نوشته کاملاً دقیق و معتبر است حتی رباعی خیام مصرعش به اینجا ختم می شود که " کاسوده به کام دل رسیدی آسان" و کازاده ! غلط است دستکم دو دلیل : نخست در اصل کتاب رباعیات خیام که ادوارد فیتز جرالد از روی آن اشعار خیام را به انگلیسی ترجمه کرده همین کاسوده به کام دل رسیدی آسان قید شده . می توانید بروید کتابخانه سلطنتی بریتانیا و بنگرید یا حداقل می توانید در دائره المعارف بریتانیکا بجوئید . دوم این که منطق هم ، کاسوده را می گوید . اساساً به کام دل رسیدن ، آسودگی را می طلبد و نه آزادگی را ! اینطور نیست دوستان ؟

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۱ ماه قبل، پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰:

در مصرع نخست از بیت پنجم : خوشدلی درست است که باید سرِ هم باشد و در ضمن در مصرع اول از بیت دهم : درستش این است : یا که طبل عاشقی یا کوس معشوقی بزن . بعلاوه در مصرع دوم از بیت 12 نیز بتخانه سرِ هم است در غیر اینصورت بتِ خانه خوانده می شود . منبع : دیوان کامل فروغی بسطامی چاپ آذر 1342 چاپخانه علمی . انتشارات جاویدان حواشی و تعلیقات از م - درویش . مقدمه و شرح حال از استاد سعید نفیسی - صفحه 124

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۰۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:

رباعی فوق بر اساس نسخه معتبری که ادوارد فیتز جرالد از روی آن اشعار خیام را به انگلیسی ترجمه کرد چنین می باشد امید که خردمندی رباعی فوق را تصحیح نماید :
در دایره ای کامدن و رفتن ماست
آن را نه نهایت نه بدایت پیداست
کس می نزند دمی در این معنی راست
کاین آمدن از کجا و رفتن به کجاست ؟

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، یکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۰ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:

زهد ریا عیش مرا تلخ کرد
حداقل از زمان فیض کاشانی ما این بساط تظاهر و ریا را داشته ایم

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۶ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:

لابد اینجا هم هنرمندی پیدا میشه نظر بگذاره که خطاب این شعر اگر خدا نیست کیست ؟!

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۶:

با عقل ناقص خود آن را معنی می کنم به شرطی که در مصرع سوم این رباعی گل رنگ را گلرنگ بنویسید تا معنی شعر میسر شود :
ای کسی که از گل سرخ (گل سرخ های اصل آن زمان وگرنه حالا متأسفانه همه گلها دستکاری ژنتیکی شده و از رنگ و بوی اصل افتاده اند. من بخاطر اینکه الان در دهه هفتم عمر هستم می توانم به یاد آورم گل سرخ اصلی را که در کودکی دیدم و بوئیدم و می دانم گل سرخ اصل چه بوده است) دنباله : ای کسی که از گل سرخ رنگ و بویش را ربوده ای
رنگ آن گل را بخاطر رُخَت و بوی آنرا برای مویت ربوده ای
اگر روی خود را در جوی بشویی همه جویها گلرنگ می شوند
اگر موهای خود را بفشانی (از هم باز کنی تا باد بخورد) همه کوی و برزنها مُشکین (دارای بوی مُِشک) می گردند .

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۵ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۹:

شاید بتوانم معنی کنم : چرا باید بخاطر هر موضوعی از دوست آزرده شوی ؟
رسم عیش (گذراندن ، معیشت) اینطوری است گاهی شادی گاهی درد
اگر بزرگتری ترا کوچک کند منظورش ترا به عیب خواندن نیست
و وقتی دوباره ترا بنوازد آن داغ جفا و داغ دلی که از او داری سرد می شود
صد تا خوبی را که نمی توان با یک بدی فراموش کرد
اگر فکر خار کنی (نگران خار بُران باشی) که نمی توانی خرما بخوری - درخت خرما خارهای بلند و تیزی دارد .
اگر او (دوست) خشم بتو بگیرد تو عذرخواهی کن
هر روز که نمی توانی دوست تازه بگیری

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶:

سیه چشمان و سیاه چشمان مراد و ایده آل بسیاری از بزرگان شعر و ادب پارسی است : مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد - حافظ

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۳ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴:

در پاسخ به محمد عزیز : بنده با عقل ناقص خودم فکر می کنم منظور از دم گرگ زمانی است که گرگها بیرون می آیند به طلب شکار و احتمالاً شبانگاه باشد و منظور از دم پلنگ نیمروز است که پلنگ در پی شکار است . رودکی همانطور که شما خود اشاره کرده اید با زیبایی تمام ، بهار را به نقاشی پر رنگ و راز مانی تشبیه می کند . نیل جاری و خروشان را هم به گذر عمر تشبیه می کند و وقتی می گوید تکیه کم کن منظورش این است که به دنیا چندان دل نبند . اینها چیزهایی است که بنده از این شعر اقتباس کرده ام . اما درباره پابلو نرودا که شاید اینجا اقتضایی نداشته باشد تا سخن از او رود ولی چون سخن آوردی باز می گویم این شاعر و همراه آلنده وقتی می گوید "می توانند همه گلها را بچینند (همه انقلابیون ، همه مردم را نابود کنند) ولی نمی توانند از آمدن بهار (انقلاب) جلوگیری کنند . پیروز باشید

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

هم برای تکمیل معنا و محتوا و هم برای تنظیم قافیه باید مصرع آخر بدین گونه شود : جان در سر غمزه های جانانه کنیم

 

بهرام مشهور در ‫۴ سال و ۴ ماه قبل، پنجشنبه ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۵ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷:

پاینده باشید جناب شهرام بنازاده و سپاس از شما

 

۱
۲
۳
۱۰
sunny dark_mode