گنجور

حاشیه‌ها

محمد تقی در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:

من این شعر رو با صدای استاد دانلود کرده ام وتقریبا هر روز توی ماشینم گوش می دم البته وقتی تنها هستم. واقعا شاهکاره . خدایش رحمت کند استاد رو . ان شاالله در بهشت در آغوش خان ننه غریق رحمت باشند هردو. معلومه که از اون خانن ننه بااحساس استاد با احساسی مثل شهریار پرورش می یابد. خود شعر دنیایی از تربیت اسلامی و فرهنگ غنی مهر پروری هست.

نادر.. در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۳۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۰۸:

عالم همه اوست! آنکه بیناست کجاست؟..

امپرور در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۴۶ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » پند سعدی:

سلام در بند بنجم مصراع سوم بجای «کفت‌وشنود» اگر بنویسید «گفت و شنو» فکر می کنم قافیه بهتر شود

رادوین در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۲ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲۴:

درود فروان به همگی دوستان
در این غزل جناب فیض کاشانی به زیبایی مقامش رو اعلام میکنه و منظورش اینه که من به مقام فنا رسیدم که درجه بسیار بسیار بالایی در عرفان و تصوف هست. درود بر روح بزرگش

محمد جلیل مظفری در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۳ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲:

با سلام
مصراع سوم این رباعی ایراد وزنی دارد

همیرضا در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۷:

در بیت اول در بعضی نسخه‌ها به جای «سیم‌اندام» آمده «شیراندام» و جالب این که در کتاب «بدین شیرین سخن گفتن» گزیدهٔ غزلهای سعدی به انتخاب و توضیح اساتید یوسفی و یاحقی این بدل ترجیح داده شده (احتمالا به دلیل تناسب واژگانی شیرین و شیراندام) و آن را (شیراندام را) «دارای اندام نیرومند و متناسب، دارای سینهٔ پهن و کمر باریک»! معنی کرده. در هر حال «سیم‌اندام» یعنی کسی که بدنش مانند سیم (=نقره) سپید باشد. می‌گوید از زبان چنین شخصی (شیرین دهان سیم‌اندام یا حتی بسته به ذائقه شیراندام!) هر چیزی اعم از دعا یا دشنام بیرون بیاید نیکوست.
بیت 2: «شراب صرف» به نقل از لغتنامه «شراب بی آب» و «شراب خالص» را گویند.
بیت 3: ملام = ملامت
مصرع 2 بیت 4: به نقل از کتاب یاد شده در بیت اول: «مرغی که در دام گرفتار است با تکان دادن آستین نمی‌رود» کنایه از این که دست خودم نیست که به خاطر ستم از دست تو بروم و گرفتارم.
بیت 5: «برآید نام» یعنی مشهور شود. چیزی نمانده که عاقل پنجاه ساله در عرض پنج روز به دیوانگی و نداشتن عقل مشهور شود.
بیت 7: جملهٔ عربی: «جای شگفتی است که عاشق چگونه خوابش می‌برد»
مصرع 2 بیت 8: از بس خوبی وصفت در وهم و خیال هم نمی‌گنجد.
بیت 9: اقلام جمع قلم به معنی قلمی که با آن می‌نویسند باید باشد که با اوراق در مصرع اول تناسب دارد. می‌گوید این کاغذها قطعا روزی می‌سوزند زیرا قلمها تاب تحمل آتش سعدی (=آتشی که در درون سعدی شعله ور است) را ندارند.

علیرضا در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۷۱۷:

مصرع آخر مسکنی نه معنای خاصی دارد و نه تناسبی با وزن شعر به احتمال زیاد مسکین بوده و اشتباه چاپی است

سید شاهو کاتورانی در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۰۰:

بیت پر محتوای این غزل یعنی
چو طوافان گردونی همی‌گردند بر آدم
مگر ابلیس ملعونی که بر آدم نمی‌گردی
اشاره به این دارد که تمام هستی در خدمت انسان است
که تنها ابلیس از اطاعت انسان سر باز زده است

فرخ مردان در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵:

دربیت پنجم منظور از "هفتم زمین" ماه هست؟
)از دهخدا ذیل" هفت اقلیم"):
... اقلیم ششم را ایرانیان متعلق به برجهای سنبله و جوزا دانند. اقلیم هفتم را ایرانیان ازآن ِ ماه و رومیان متعلق به مریخ دانند و از برجها به سرطان وابسته است . فرهنگها هفت اقلیم را به نامهای دیگر نامیده اند از جمله : هفت اصل ، هفت خط، هفت دکان ، هفت رصد، هفت رقعه ٔ ادکن ، هفت زمین ، هفت علفخانه ، هفت علفخانه ....

س ش در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ وطواط » رباعیات » شمارهٔ ۲۳ - در تغزل:

"عنبر شکستن" بشکل "عنبر شکنش" درست تر می باشد!"

ملیکا در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۱۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۳:

با سلام
بیت ششم این شعر به این صورته : مباش ای غنچه ی اوراق گل مغرور جمعیت
در بین هشتم کلمه ی صبر به اشتباه صبژ نوشته شده
بیت نهم اشتباه تایپی داره که باید به این صورت باشه :
اثر گم کرده آهنگم مپرس از عندلیب من
درین گلشن نفس میسوزم از آتش نوائیها

۷ در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

بیت 4
هر بار که چوگان گیسوان سیاه عنبرین آن ماهرخ به حرکت درمیآید گوی دلم لرزان و لرزانتر میشود
.
خمیدگی سر چوگان به خمیدگی زلف و سیاهی و خوشبویی اش را با عنبر مانند کرده است.

حاجی سیسی در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

در پست قبل " گشود " ؛ "گوشود" افتاده. پوزش طلبم.
موی عطر آگین و چوگان مانند معشوق که همواره در تاب است گویی با حرکتش به صورت او چوگان میکشد (میزند)
البته کشیدن نیم نگاهی به مالیدن دارد. یعنی "کشی" با توجه به اینکه عنبر است به مانک عنبر کشیدن و مالیدن است و با توجه به اینکه چوگان است به مانک چوگان کشیدن (زدن) است. پس موی معشوق، او را می نوازد و بر او عنبر می کشد و قصد آزار ندارد. ولی همین عنبر کشی چون بر صورت معشوق است و صورت معشوق در غایت لطافت است [مردم دیده ز لطف رخ او در رخ او*عکس خود دید گمان برد که مشکین خالیست]
و معشوق به نهایت زود رنج [قامتش را سرو گفتم سر کشید از من به خشم*دوستان از راست می‌رنجد نگارم چون کنم] ؛ از این روی این عنبر سایی چوگان کشی است.

حاجی سیسی در ‫۸ سال قبل، پنجشنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

بیت: ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان.. را چنین میفهمم که:
مه همان صورت معشوق است
عنبر سارا مو - یا ابروی - معشوق است. کمترین مو را موجه تر می داند
به دید می آید که سارا علاوه بر معنی لغوی چشمکی به سار در زبان عربی میزند. عنبری - بفرما مویی- که سکون نداند و همیشه در تاب است
موی معشوق در ادبیات ما لخت نیست بلکه پیچ دار است؛ پریشان است. (و این پیچداری و پریشانی را حکمتی است در پی گوشودنش نیستم). موی حلقه به حلقه معشوق ما چه چوگان دلربایی است. البته اگر چوگان را ابرو بفهمیم وجهش روشن است.
فهم چوگان به گیسو بهتر از ترجمه آن به ابرو است. چون دسته چوگان نسبت به انتهای خمیده آن که گوی را میزند بس دراز است و گیسو چنین است. خلاف ابرو که فقط انتهای خم چوگان را نمود است
دیگر اینکه مو بسیار با بوی و مشک و عنبر می آید
سخنی در مصرع دوم دارم که از آن چشم میپوشم تا طولانی تر از این نشود.
ایام به کام

khayatikamal@ در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۸۸:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 10670

عبدالله در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » تصنیفها » تصنیف (اشاره به حملۀ قشون روس تزاری به پایتخت):

خانم پروین در برنامه گلهای رنگارنگ 281 این ترانه را با آهنگی از درویش خان، اجرا کرده اند

غلامرضا انصاری در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴:

پیشگویی خواجوی کرمانی!
کمال‌الدین ابوالعطاء محمودبن علی‌بن محمود، معروف به خواجوی کرمانی (زاده:689 هجری قمری درکرمان ، درگذشت 752 هجری قمری در شیراز) یکی از شاعران بزرگ نیمهٔ اول قرن هشتم است.
تردیدی نیست واقعه تاریخی حمله آقامحمد خان قاجار به کرمان و در آوردن 20 هزار جفت چشم در میدان اصلی کرمان و جنایتی که این شاه سنگدل قجری در حق مردم این خطه انجام داد از هولناکترین وقایعی است که تاریخ بشریت بر خود دیده است.
خواجوی کرمانی در غزلی که در دیوان اوست و آن را پنج قرن قبل از وقوع این حادثه شوم مشتاق سروده گفته است :
قاتل مشتاق گو، تیغ مزن در حرم
رهزن عشاق گو، چنگ مزن در حجاز.
اگر چه این پیشگویی خواجو عجیب می نماید اما دانش کنونی وجود چنین حواسی را ثابت کرده است و این همان توانی است که روانشناسان، پس از اعلام انسان را دارای حواس متعدد دانسته اند.به هر حال،‌ این اشتباه را نمی توان از نظر دور داشت ؛ اشتباهی که عارفی چون مشتاق در آیینه عرفان و ایمان تاوان سنگین آن را می دید و نگرانی خود را از چشم های مردم اعلام می داشت.

نادر.. در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰:

بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست؟..

رضا در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۲:

سلامی چو بوی خوش آشنایی...
دوستان فرهیخته، از دیدگاه بنده اینکه بگوییم "
راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست" کاملا معقول و منطقی است، یعنی در این راه هیچ مکانی برای اتراق و استراحت کردن وجود ندارد و اگر عاشق در این مسیر گام نهاد تا فنای در معشوق پیش می رود و در راه جان می سپارد، چراکه امکان توقف و استراحت در کنار راه وجود ندارد.
دیدگانتان روشن ودرک و فهمتان عمیق

میهن پرست در ‫۸ سال قبل، چهارشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۹:

درود
در بیت دوم مصرع دوم واژه آخر کرگس (کرکس .پرنده) می باشد که بصورت جدا نوشته شده کر گس

۱
۳۲۳۵
۳۲۳۶
۳۲۳۷
۳۲۳۸
۳۲۳۹
۵۴۸۶