گنجور

حاشیه‌ها

احمد خزاعی بازدید در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۵۸:

همان موذن درست است.به معنی بیت دقت کنید.
منظور صدای آواز خوش یک موذن است که از صوت دل انگیز اذانش حتی سرو در باغ به نماز ایستاده است.

 

احمد در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۸۱۵:

بسم الله الرحمن الرحیم
خسته نباشین
به عقیده من حضرت اول موضوع رو مطرح کردن
وکانی دوم یا نانی دوم نشون وجودیت و ارزش شخص مطرحه مثلا؛
تا در هوس لقمهٔ نانی، نانی ، نانی دوم یعنی تعلقات دنیوی اعم از شکم پرستی و...
بعد از اینکه حضرت مطلب رو عرض میکنه به لحن ساده دوباره مطلب رو جا میندازه که اسلوب معادله هم میشه
این نکتهٔ رمز اگر بدانی دانی (کوته کنم قصه فقط اینو بدون که...)
"هر چیزی که در جستن آنی آنی"

 

mohibullah در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰۵:

هیچ شکلی بی هیولا قابل صورت نشد آدمی هم پیش ازان کادم شود بوزینه بود
ای مثل بوزینه بود که افعال وحرکات اش نزدیک به افعال وحرکات انسان است اما انسان به او گفته نه میشود ازین خاطر که آدمیت عبارت است از قابلیت محبت الهی واستعداد نبوت ورسالت و ولایت و قبول امانت الهی و مسجودیت ملائکه علیهم السلام و..... واین آدمیت نتیجه آن نفخ روح است که خداوند تعالی مسجودیت ملائکه علیهم السلام را بران مرتب کرده و فرموده است (و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین ) و این روح غیر از روح حیوانیست که این روح خداوند تعالی به خود نسبت داده وگفته است که (من روحی) پس اگر این نفخ روح نه میبود آدم هم مثل دیگرحیوانات بلکه مثل بوزینه میبود که نه قابل فضیلت کرمنا میباشد ونه مستعد بار امانت میباشد ـ پس لفظ مثل درین جا مقدراست یعنی مثل بوزینه میبود که در علم نحو ازان تعبیر به حذف مضاف میشود ـ و نبایدکسی توهم کند که حضرت ابوالمعانی تایید آن عقیده فاسد میکند که انسان در اصل بوزینه بود ـ و حذف مضاف یک اصطلاح عام است مثلا درحدیث شریف مبارک آمده است که ( علی اسدالله واسد رسوله) ای مثل اسدالله و الا از انسان تعبیر به حیوان خواهد بود و همچنان (خالد سیف الله) ای مثل سیف الله و هکذا ـ حضرت ابوالمعانی رحمه الله در مصرع اول سه چیز ذکر کرده است شکل و هیولا و صورت - شکل عبارت از همان ماده است که انسان ازو تخلیق شده است که خداوند تعالی ذکر آن فرموده وارشاد فرموده است که (خلق الانسان من صلصال کالفخار) ـ وروح انسانی همان منبع کمالات وامتیازات است که خداوند تعالی ارشاد فرموده که (ونفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین) که حضرت ابوالمعانی ازان تعبیر به هیولا فرموده است ـ وصورت همان نتیجه است که حضرت انسان بلکه حضرت آدم علیه السلام است که به بشارت (ولقد کرمنا بنی آدم) اورا نوازش داده و مسجود گردیده و همان صورت در حدیث شریف مبارک هم آمده است که ( ان الله خلق آدم علی صورته) ـ پس اگر همین هیولا و همین روح انسانی که غیر از روح حیوانی است نه میبود فقط همان شکل میبود و هیولای دیگر مثل روح حیوانی درو داخل میشد بغیر از روح انسانی انسان آدم نه میبود بلکه مثل بوزینه یک حیوان بی فضیلت وبی امتیازات میبود ـ واگر به بیت اول همین غزل حضرت بیدل علیه الرحمه مراجعه کنیم وخوب تعمق در او بکنیم همین نتیجه بدست میآید بلکه میتوانیم که آنرا شرح این بیت محسوب کنیم جائی که میگوید ـ یک دو دم هنگامه تشویش مهر وکینه بود هرچه دیدم میهمان خانه آیینه بود ـ والله تعالی اعلم وعلمه اتم واحکم

 

محسن حیدرزاده جزی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۱:

در مصرع دوم بیت ششم ظاهرا ته گور درست است

 

سراج در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۸:

با درود فراوان،من انقدر می نویسم تا این غلط املائی بیت سی ام مصرع اول را تصحیح کنید...با مهر فراوان
14.08.2016

 

گمنام در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۲:۰۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۸:

گر کشته نیم ( کشته نشده ام ) باز بفرمای به ابروی
سخن از کشتنی بودن( قرار است کشته شوم) در میان نیست

 

امیر خواجه وندی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۸ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹:

با سلام، به نظر می رسد بیت سوم غلط املایی دارد. مصرع اول نامفهوم است (احتمالا "بدم" اشتباه است). در مصرع دوم هم احتمالا به جای "تبر" باید "تیر" باشد.
در بیت هفتم هم واژه "بعلالا" به نظر اشتباه است.
اگر اشتباه نیست لطفا توضیح بفرمایید تا مفهوم گردد.
با تشکر

 

جواد در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۵۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۴ - فرمودن شاه ایاز را کی اختیار کن از عفو و مکافات کی از عدل و لطف هر چه کنی اینجا صوابست و در هر یکی مصلحتهاست کی در عدل هزار لطف هست درج و لکم فی القصاص حیوة آنکس کی کراهت می‌دارد قصاص را درین یک حیات قاتل نظر می‌کند و در صد هزار حیات کی معصوم و محقون خواهند شدن در حصن بیم سیاست نمی‌نگرد:

به نظر میزسد مصرع اول یبت ششم، کلمه را اضافه است. با وزن سازگار نیست

 

سید هادی حسینی در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۱:۳۲ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مثلثات:

بسیار عالی ، علاوه بر اینکه این شعر به سه زبان سروده شده است قدرت اصلی شعر در آنجا رخنمون پیدا میکند که متوجه میشویم معانی کلی در همه ابیات در هر سه زبان تقریباً یکسان است.

 

سراج در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۳۵ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۱:

لطفاً در بیت دهم این دو واژه را تصحیح بفرمایید،سپاس
نی ز حبیب ایمنم، نی ز طبیب مطمئن ...

 

ع. مقدم در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۱۰:۰۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱:

با سلام در جایی خواندم که بجای
نباید نمودن به آبی رنج رنج
نوشته بود نباید نمودن به بی رنج رنج
در صورت صلاحدید استاد , تصحیح شود ممنون
علیرضا راسخکار مقدم

 

فرهود در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۹:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:

مفهوم شرقی غنیمت شمردن حال و رها کردن فردا که از بیانات خیام و دیگر بزرگان استنباط می شود با مفهوم غربی آینده پژوهی یا FUTURES STUDY در تعارض است.
آینده پژوهی و نگاه به آینده موجب ایجاد حرکت می شود حال آن که زندگی در حال سکون بوجود می آورد.
هر دو حالت نفسانی مورد نیاز انسان است.

 

رضا اهور در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، یکشنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۰۳:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۰۵:

به نظر میرسد که: مشعله تابان تندرست تر است.
زیرا خدایتعالی مشعل تابان در دست مولاتا نمیباشد. و او
مشعله تابان "راهنما" ی مولانا است...

 

فرهاد در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب سوم در فضیلت قناعت » حکایت شمارهٔ ۱۳:

عمر گرانمایه در این صرف شد
تا چه خورم صیف و چه پوشم شتا
ای شکم خیره به تایی بساز
تا نکنی پشت به خدمت دو تا

 

رضا اهور در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۸:

پرده توی وز پس پرده توی
بجای " پرده توی"
پرده تویی وز پس پرده تویی به نظر درست میاید.

 

رضا اهور در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۲:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۸:

هر دو توی
در بیت 5 بجای "توی" تویی باید بوده باشد.

 

Hossein GHA در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۸ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

کامنت زیادی راجع به ترجمه ارسال شده
باید بگم که دوستان درست میگن 80 ٪‏ اشتب ترجمه شده
از سویی هم باید بگم ترجمه گر مصلحتی اینکارو کرده که قافیه از بین نره
ولی در کل بخواییم حساب کنیم ترجمه حذف شود بهتره چون ، اکثر دوستانی که میان سراغ استاد شهریار ، ترکی بلدن. ولی با این حساب دمه ترجمه گر گرم که زحمت زیادی کشیده

 

Hossein GHA در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۵۰ دربارهٔ شهریار » منظومهٔ حیدر بابا:

خط اول بیت 43 غلط املایی هستش
آرموت = آلموت = گلابی

 

رضا اهور در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷۷:

یا حق...
خلاصه منظور مولانا در در ین ابیات این است:
تا مادام که "بسته دم باشی" و خود را در هوای"هو" آزاد نکنی
همین آدم زمینی خواهی ماند1 پس بکوش تاآدمیت " تن خاکی"
را رهاکن وهوای "هو" را به خود بگیر ونفس خود را بشکن ونقص خودرا
در او از بین ببر.
... چرا که ماه نیز در اول به صورت هلال کوچک حلول میکند
و سپس کامل و بدر میگردد. پس از بد و خوب زمانه چه میرنجی؟
که همانا در خود مینگری مثل نگریستن در آینه.پس اگر چنان باشد
کسی مانند خزان میشوی که هدف این نیست
تو بجای فکر کردن به درد ورنج و مشکلات کمی اندیشه کن و بمانند رستم
از درد مترس .. آنوقت مانند ملایکه در گردش روزگار باشی و بالاتر از آن بپری
واین میسر نیست الا به خمیدگی وعزت نفس
والله اعلم...
...ومولانا این مفاهیم را در ابیات دیگر بسیار روشن تر از این
بیان فرموده اند. مارست که بخوانیم و به گوش جان بنیوشیم...

 

امیر عباس در ‫۷ سال و ۸ ماه قبل، شنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۵، ساعت ۲۱:۰۰ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳:

بیت دو درست اش اینگونه است لطفا تصحیح فرمایید
می زدم آب صبوری ز دو دیده بر دل
چون دل از آتش عشق تو برآوردی جوش

 

۱
۳۲۳۷
۳۲۳۸
۳۲۳۹
۳۲۴۰
۳۲۴۱
۵۰۴۴
sunny dark_mode