گنجور

حاشیه‌ها

حاجی سیسی در ‫۸ سال قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

از خرمن نگاشته های برخی دوستان خوشه ها برداشت
پیرامون این غزل و نیز حواشی عزیزان بسیار می توان گفت و شنید. بنده عنان کلام را به سوی امی بودن حضرت ختمی مرتبه می گردانم.
برخی اعزه امی بودن را منافی مقام نبوت و علم و آگاهی حضرتش دانسته اند.
ولی باید توجه داشت که امی بودن به معنای مکتب نرفته و درس نخوانده و معلم ندیده است. نه به معنی بی سواد و جاهل.
علم در انسان های معمولی کمالی است که با نقصی تلازم دارد.
نفس علم و عالم بودن شخص کمال است
ولی استاد دیدن و نیاز به تعلم نقص است. تعلم یعنی شخص قبلا نمی دانست (جهل سابق) و برای دانستن محتاج دیگری است.
حضرت امی است؛ یعنی از آن دو نقص که لازمه علم در انسان های عادی است مبرا است. هر چند خود کمال علم را بدون نقص داراست.
و در منابع دینی عالم بلا معلم در وصف معصومین مکرر است؛ و عالم بدون تعلم کمال بی نقص است و منافی منزلت حضرت نیست.
ولی آن عزیزی که معلم حضرت را ذات مقدس خداوندی دانست و وصف امی بودن را نفی کرد دید ژرفی یافت. آری عزیز دل! هر چند پیامبر مکرم از تعلیم مردمان بی نیاز است ولی به تعلیم الهی محتاج می باشد.
وصف امی در مقایسه با تعلیم انسان است

سهند در ‫۸ سال قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۵ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۱:

آقا نیمای عزیز
نمیگه وقتی شادم، می میخورم بلکه میگه: می میخورم تا شاد و خوشدل بشم. در نتیجه وقتی معشوق کنارش هست ( نهایت خوشدلی) دیگه نیازی به می خوردن نیست.

بی سواد در ‫۸ سال قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۵:۰۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

این جناب موسا که خود گویا سالها شبا نی می کرده است ، نمی بایست همکار خود را چنین سخت می رنجاند.

Ormoo در ‫۸ سال قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

مطالبی که آقا مهدی نوشتن و مورد نقد بعضی ها قرار گرفت نظرات حجه الاسلام قرائتی است.

Ormoo در ‫۸ سال قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۳۵ - انکار کردن موسی علیه السلام بر مناجات شبان:

نوشته های آقا مهدی که مورد اعتراض و نقد بعضی قرار گرفت عین نظرات حجت الاسلام قرائتی است.

دوستدار شعر پارسی در ‫۸ سال قبل، شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۰۵:

در بیت ششم به جای بر زند،پر زند نگاشته شود

khayatikamal@ در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۹۰:

بنده این رباعی را با دوستان به اشتراک گذاشتم وجمع این رباعی از 6441

بهنام در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:

@ احمد علی
بله بله حافظ هم خیلی به امام محمد غزالی ارادت داشته .احتمالا این بیت رو هم تقدیم کرده به ایشون:
تو و طوبی و ما و قامت یار
فکر هر کس به قدر همت اوست

سهیل قاسمی در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

@مهربان
در این بیت این غزل، می گوید وقتی یار ناز می کند، شما هم ناز نکنید. شما نیاز کنید. بالاخره فرقی میان عاشق و معشوق باید باشد دیگر! اگر او هم ناز کند و شما هم ناز کنید، پس چه فرقی بین عاشق و معشوق هست؟ به عبارتی اگر معشوق کارش ناز کردن است، عاشق هم کارش ناز کشیدن و نیاز کردن است.
اما بیتی که می گوید میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست، مخلّ این معنی نیست. نمی گوید میان عاشق معشوق هیچ فرقی نیست! می گوید حائل (جدا کننده) ای میان عاشق و معشوق وجود ندارد. {و تو خودت حجاب خودت هستی حافظ! از میان برخیز و حائل میان عاشق و معشوق نشو!}
عاشق و معشوق می توانند با هم فرق داشته باشند (و البته که فرق دارند و فرق بسیار است!) اما می تواند حائل و حجابی بین آن ها وجود نداشته باشد (و می گوید که هیچ حائلی هم بین آن ها نیست). توانستم منظورم را بیان کنم؟

زهره نامدار در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۶ دربارهٔ فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

بدیده تو به بینم مگر بکام ترا
بنظرم به دیده و ببینم درست است

Ali در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:

""ناخورده شراب میخروشی
بنگر چه شود اگر بنوشی
این غزل در مرداد ماه جهرم سروده شده و شراب اشاره به شربت گرمی بر خاکشیر دارد.""
آقا این طنز بود یا جدی؟

امپرور در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۳ دربارهٔ باباطاهر » غزل:

سلام ببخشید در بیت 5 مصراع دوم بجای «بچهره» بهتر است بنویسید «به چهره» و نیز در بیت 6 باز مصراع دوم همین غلط املایی هست که بجای «بداغ» به نظر من بهتر است نوشته شود «به داغ» با تشکر

امپرور در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۲۳ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » مسمطات » پند سعدی:

ببخشید بند چهارم مصراع اول احساس می کنم بجای «ربشۀ» باید نوشته می شد «ریشۀ» لطفاً تصحیح فرمایید

محمود زارعی در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۷:۱۵ دربارهٔ حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۱ - ماده تاریخ (میوهٔ بهشتی = ۷۷۸):

کلمه های بهشتی در بیت اول جناس تام دارند
بهشت اول=فردوس
بهشت دوم=کذاشتن رها کردن

یاسان در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۳۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را می‌کشت از بهر تعصب:

با سلام
در بیت:
گفت استاد احولی را کاندر آ
زو برون آر از وثاق آن شیشه را
زو مخفف "زود" است چنانکه میدانید مولوی از اصطلاحات ساده شده و عامیانه و محلی هم استفاده بسیار کرده و این مخفف علاوه بر ادبیات قرن 6 و پیش از آن رایج بوده هم امروز نیز در زبان و گویشهای غرب ایران (کردستان، لرستان، کرمانشاه و...) در معنای زود رایج است.
البته در برخی نسخه ها هم "رو" آمده که آن نیز با عادات زبانی مولانا ناهمخوان نیست.

ایمان در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سروده‌ام:

بسیار زیبا و دل نشین بود...کفمان برید... دمشان گرم و روحشان شاد...

nabavar در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:

رضا جان
شیشه ی قطار نه
شیشه ی شراب مولانا

nabavar در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:

تصحیح
این چه گفتار است

nabavar در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۶:

آقا مختار
تند می روی برادر ، مواظب باش اینجا محل گفتگوست نه مجادله ، ای چه گفتار است
”دیگر چه بی خردی و توهم خودبینانه است که آن را تفسیر دیگری کنیم.“ ، یا
”پس بی خیال حافظ شو! ولی حافظ را به تفسیر نادرست هم کیش خویش نشمار ، که سخت ریاکارانه است“
هر کس نظری دارد چه درست چه اشتباه
با احترام

رضا در ‫۸ سال قبل، جمعه ۲۳ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵۸:

عجبا که در دوره مولانا هم شیشه قطار را می شکسته اند!

۱
۳۲۳۳
۳۲۳۴
۳۲۳۵
۳۲۳۶
۳۲۳۷
۵۴۸۶