علی احمدی در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵۰:
فکر کنم ترکیب از دام رهاندن و از دام جهیدن داشته باشیم اما ترکیب از دام جهاندن به نظر نامانوس میاد
نادر.. در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹۲:
فاعلن فاعلاتن..
این قدح می شتابد تا شما را بیابد
در دل و جان بتابد از ره بیدهانی...
جاوید مدرس اول رافض در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸:
دوش از این غصه نخفتم که حکیمی میگفت
حافظ ار مست بود جای شکایت باشد
نسخهها و شارحان در این بیت دچار اختلاف و مشکلاند. اعم اغلب نسخ “حکیمی” دارند و اقل نسخ، شاید به این دلیل که با ضبط حکیمی مشکل داشتهاند، آن را به “فقیهی” و “رفیقی” و…تبدیل کردهاند.
بیشک حافظ که طبق ابیات همین غزل اهل انکار شراب نیست و تکلیف خودش را با زاهد معلوم کرده عجب و نماز را به او اختصاص داده و مستی و نیاز را برای خودش برداشته هرگز از سخن یک فقیه بدخواب نمیشود چه رسد به اینکه بیخواب شود!
رفیق هم که لابد همپیاله حافظ است هرگز او را به دلیل مستی شماتت نمیکند و بکند هم آنچنان بر حافظ گران نمیاید که خواب از چشم او برباید!
بدیهی است که با توجه به آنچه گذشت و نیز قدمت و کثرت نسخهبدل حکیمی نوبت به فقیهی نمیرسد چه رسد به رفیقی و حسودی و رقیبی و عزیزی که ضبطهای کمیابی هستند.
برخی شارحان برای رفع ابهام بیت مصراع دوم را سوالی خواندهاند: “حافظ ار مست بود جای شکایت باشد؟! ” که باز هم رفع مشکلی نمیکند، چون دلیلی برای رنجش حافظ از یک استفهام ساده که شاید انکاری هم باشد وجود ندارد. ضمن اینکه انشایی خواندن عبارات، مثلا پرسشی خواندن آنها به دلیل بلاغی نیاز دارد و خبری خواندن عبارت بر انشایی خواندن، علیالقاعده، مرجح است.
بعضی از شارحان نیز در توضیح بیت توقف کرده و در برابر مفهوم آن سپر افکندهاند.
به نظر میرسد که باید در مورد کلمه “حکیم” دقت و درنگ بیشتری کرد. حافظ حکیم را در دیوان خود در چند معنی بهکار برده است. یکی از این معانی خدای حکیم است:
گفتم این جام جهانبین به تو کِی داد حکیم؟
گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد
قطعا این معنی در بیت مورد نظر نیست. معنی دیگر کلمه حکیم در دیوان حافظ اهل حکمت و شخص داناست، اما این معنی هم نباید مورد نظر باشد، چون حافظ نه تنها از پند حکیم نمیرنجد بلکه از آن استقبال هم میکند:
پند حکیم عین صواب است و محض خیر
فرخنده بخت آنکه به سمع رضا شنید
او حتی در برابر عیبجویی حکیم نیز بیطاقت نمیشود و با احترام به او پاسخ میدهد:
عیبم مکن به رندی و بدنامی ای حکیم
کاین بود سرنوشت ز دیوان قسمتم
اما سومین معنی حکیم در شعر حافظ که، به نظر میرسد همین معنی در اینجا مدنظر است، طبیب است، چنانکه در این دوبیت نیز به همین معنی است:
فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود بِهْ به مداوای حکیم
مزاج دهر تبه شد در این بلا حافظ
کجاست فکر حکیمیّ و رای برهَمَنی
در بیت مورد بحث کلمه “شکایت” نیز که یادآور شکایت بیمار از درد است همین معنی را تقویت میکند. اگر این معنی را برای کلمه حکیم بپذیریم، بیت اینگونه قابل تفسیر است:
دیشب از این غصه پریشان و دچار بیخوابی شدم که طبیبی (به تکرار) میگفت اگر حافظ باده بنوشد برای سلامت او زیان دارد و باعث بیماری و شکایت او از درد خواهد شد، یا جای آن خواهد بود که طبیب به خاطر ناپرهیزی از او گله کند.
بر این اساس علت ناراحتی و بیخوابی حافظ سخن طبیب است که او را از باده پرهیز داده است و البته معلوم است که چنین پرهیزی برای حافظ به هیچ وجه خوشایند نیست و خواب را از دیده او میرباید!
فرید در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۶:۰۶ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۲۰:
بیت 3 مصرع 2 فکر کنم به جایه BE باید نوشت MOO
شمس۲ در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۶:
درمصراع سوم به خای خرابم زردم هست.اشتباه شده اس.
همیرضا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۱:
در مورد عبارت «بازی فراخ» در مصرع آخر در لغتنامه دهخدا اینطور آمده:
«بازی فراخ . [ ف َ ] (ص مرکب ) بمجاز، در برابر تنگخوی . در شعر سعدی بدین سان آمده است :
سعدیا عاشق نشاید بودن اندر خانقاه
شاهد بازی فراخ و زاهدان تنگخوی .
که بمعنی مَزّاح و فراخ خوی در برابر تنگخوی است ، اما همین بیت در نسخ متأخر بدین صورت در آمده است :
سعدیا مستی و مستوری بهم نایند راست
شاهدان بازی مزاج و صوفیان بس تنگخوی .
و مصراع دوم بدینسان نیز در نسخ آمده است :
شاهدان بازی فراخ و...»
همیرضا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۲۹:
مصرع دوم در نسخه چاپی تصحیح فروغی به این شکل آمده:
«شب است آن یا شبه یا مشک یا بوی»
مامیترا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام:
ببخشید اصلاح می کنم
بس برفتند چو ما پیش از
این همان رهگذر پیشین است
مامیترا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۰۷ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۶ - این قطعه را برای سنگ مزار خودم سرودهام:
با سلام به دوستان عزیز
دو بیت از این شعری که خانم پروین اعتصامی برای سنگ قبر خود سروده، توی این شعر نیامده.
همه را سوی عدم خواهد برد
تا که بر توسن گیتی زین است
بس برفتند چو ما پیش از ما
تا که بر توسن گیتی زین است
در کتاب های شعر پروین اعتصامی هم این دو بیت شعر نیست. فقط روی سنگ قبر ایشون اومده. حالا این که منبع مورد نظر در زمانی که این شعر روی سنگ قبر حکاکی شده چه منبعی بوده معلوم نیست. از دوستان اگر کسی منبعی دارن یا دیدن که این دو بیت هم توش باشه به ما معرفی کنن. یه دست نوشته ای هم از این شعر هست که گفته شده منسوب به پروین اعنصامی هست. اونجا هم این دو بیت نیست. پس یا باید شک کرد که اون دست نوشته از خانم اعتصامی نباشه یا این که این دو بیت اضافه شده
۷ در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۰:
دو جور میشود خواند و برداشت کرد:
1-مرده باشم وگر نه باز آیی
2-مرده باشم چه بیایی چه نیایی
امیررضا فرید در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳:
صلاح الدین زرکوب و حسام الدین چلبی از نزدیکترین شاگردان مولانا بودند...
معمولا هم لفظ ضیاء الحق برای حسام الدین چلبی به کار رفته مثلا مولانا در دفتر دوم مثنوی می فرماید:
مدتی این مثنوی تاخیر شد
مهلتی بایست تا خون شیر شد
تا نزاید بخت نو فرزند نو،
خون نگردد شیر شیرین خوش شنو
چون ضیاء الحق «حسام الدین عنان»
بازگردانید ز اوج آسمان
چون به معراج حقایق رفته بود،
بی بهارش غنچه ها نشکفته بود...
گریزی به نبودن حسام الدین چلبی به علت فوت همسرش...
علی در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱:
این حافظ ناقلا عبارت پایاب شکیبایی رو از سعدی برداشته ها. جالبه
همیرضا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۰:
@7:
متشکر، از سر در گمی نجاتم دادید.
نیما نجاتی در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲:
درود رضای عزیز. ممنون از توضیحات مفیدت
۷ در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۰:
تشنه همان عاشق است و منقطع گردد یعنی از پای درآید و هلاک شود
جان اگر رفت رفت و برنمیگردد ولی آب رفته شاید روزی برگردد(یا برنگردد)
شاید روزی معشوق از در دوستی درآید ولی کجا آید چون من تا آن زمان هلاک شده ام
امین کیخا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۰:۲۷ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:
بیت 8 در میان واژه ی توسنی فاصله افتاده و تو سنی شده است که ویرایش میخواهد .
امروزه به جانور وحشی دد و به جانور اهلی دام و به جانور اهلی رمنده و نافرمان توسن میگوییم .
همیرضا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۱۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۰:
«تشنه ترسم که منقطع گردد
ور نه بازآید آب رفته به جوی»
دوستان برداشت من را از این بیت درست میدانید یا خیر؟:
«برگشتن آب رفته به جو باعث میشود که جو در نیمهراه قطع شود و تشنه بماند (ادامه مسیرش بیآب و تشنه بماند) وگرنه امکانپذیر است!»
به این صورت که تشنه صفت جویی بشود که آب رفتهاش برگشته و در نیمهراه منقطع شده و نه تشنه به معنای شخص تشنهای که آب بر او قطع شده.
این که منقطع در این مصرع باید به کسر ط خوانده شود یا فتح ط (هر دو در لغتنامه هست و اولی در فارسی متداول است) سؤال دیگر من است.
متشکر
شایان در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۹:۰۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۲:
من فقط به همین مصراع از استاد خیام ابو علی سینا اکتفا میکنم.
می را چه گنه زان که ابلهی نوشد.... این شعر ابوعلی سینا را بخوانید حتما.شما باید اول بفهمی که هرکسی می میخورد که ابله و نادان نمیشود
و این را نمیتوان تکذیب کرد که خیام و ابوعلی سینا می میخوردند و متاسفانه از دید بعضی ها می جهال شده
غذای رو بود باده رحیقالحق
که رنگ او کند از دور رنگ گل را دق
به رنگ زنگ زداید ز جان اندوهگین
همای گردد اگر جرعهای بنوشد بق
به طعم، تلخ چوپند پدر و لیک مفید
به پیش مبطل، باطل به نزد دانا، حق
میاز جهالت جهال شد به شرع حرام
چو مه که از سبب منکران دین شد شق
حلال گشته به فتوای عقل بر دانا
حرام گشته به احکام شرع بر احمق
شراب را چه گنه زان که ابلهی نوشد
زبان به هرزه گشاید، دهد ز دست ورق
حلال بر عقلا و حرام بر جهال
که میمحک بود وخیرو شر از او مشتق
غلام آن میصافم کزو رخ خوبان
به یک دو جرعه برآرد هزار گونه عرق
چو بوعلی میناب ار خوری حکیمان
به حق حق که وجودت شود به حق ملحق
ابن سینا - Ibn Sina
شایان در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۸:۴۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۵۰:
برای فهمیدن اشعار خیام ابتدا باید شناختی از خیام داشته باشیم.
این فیلسوف و منجم و ریاضیدان بزرگ در این شعر خیلی فراتر از شعر رفته و اصل پیدایش رو اشاره کرده و عالم بعد از مرگ رو به رندی تو اشعارش میاورد.در شعر شماره 48 هم به وضوح گفته.
ahmadi در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۱۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزلِ شمارهٔ ۱۱۸: