رضا صدر در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۴۴ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۳:
اضافه بر توضیح جناب جلال افرا:
وزن مصرع اول را هم باید درست کرد، و کلمه باری را به مصرع آخر برگرداند:
مر موی تو را چه بود، بی آزاری
برخاستن از سر چو تو دلداری !
من بنده اگر موی شوم در غم تو
هرگز ز سر تو برنخیزم ، باری !
رضا صدر در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۵ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۱:
بله نظر میآید که مصرع دوم به شکل زیر با معنی تر بشود:
واندر مه دی فصل ربیع آوردی
کمال داودوند در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۹:
در این جا در مصرع اول در این رباعی صنم به معنی دلبر معنی میدهد
جمع این رباعی از 6396
ع.پ در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۲۱ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۰ - زن در ایران:
ای نادانی که میگی پروین با حجاب اجباری موافق بود، بهتره بری سرچ کنی و عکسهای بدون حجاب پروین رو ببینی و بعد نظر بدی.
رضا صدر در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۱ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۲:
وزن مصرع اول غلط است. مصرع سوم هم که ناقص است
همایون در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۰۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷۶:
نمی توان دو جهان داشت هر چند هم عقل و اندیشه انسان و هم دینها و هم علم فیزیک مدرن مبتنی بر مدلهای ریاضی همواره به دو جهان باورمند بوده و هستند، این غزل نشان میدهد که جلال دین به دو جهان باور ندارد و میگوید یک جهان لطف داریم که صورتها و هیکلهای جدا آنرا میپوشاند حتی اگر این صورت به شمس متعلق باشد این جهان لطف یک ویژگی دارد و آن حسن و زیبایی است که در شمس به تمامی هست و ما نیز از طریق آن محو در عالم لطف شده ایم
پرسید یکی که عاشقی چیست - گفتم که چو "ما" شوی بدانی
هر وقت از عالم من و بدن جدا شویم به عالم ما میرسیم و همه به یک جا تعلق داریم این کار در دل ما به آسانی صورت میگیرد هر چند در عالم جسمانی هم چنان جدا میمانیم
شاه همان لطف در هستی است و گدا صورت جسمانی ماست، ما همه از لطف میآییم و سزاواری شاه هستی را داریم
مکتب جلال دین از اینرو اصیل است که همه را مثل خود میخواهد نه آنکه برای خود ویژگی خاصی قائل شود و بقیه را پیرو خود ببیند و این درسی است که شمس به او میدهد وقتی او را شیخ و سر میبیند و از او میخواهد که دست از این شیخی بر دارد و جلال دین به گوش جان پیام او را دریافت میکند، شمس حتی پیروان پیامبران را نیز سرزنش میکرد که شما متابعت را واقعا نفهمیده اید و فقط به فکر تقلید و نوکری و دنبال روی هستید نه تغییر و رسیدن به برترین خود
nabavar در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۲:۱۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
بهزاد جان
گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد قسمت یک روزهای
در بیت قبل می گوید ای پسر
آب کوزه را برای قسمت یک روزه ی انسان مثال آورده نه برای فیل
زنده باشی
nabavar در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:
بانوی گرامی
آری دوست جان
دستمان را رو کردیم
تا بوی خوش دوست ازین خاک شنیدیم
با بال و پرعشق به افلاک پریدیم
تا از دم گرمش سخن مهر بر آمد
در سینه به شادی ز سر شوق تپیدیم
تا زمزمه و نغمه ی مهرست به لبهاش بر غمزه ی دربان درِ دوست مریدیم
شعر از من نیست
زنده باشید
نیکومنش در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰:
درود بیکران بر دوستان جان
بر مدعی مگویید اسرار عشق ومستی
تا بی خبر بمیرد در عین خود پرستی
ای بی خبر سوخته سوختنی
عشق امدنی بود نه اموختنی
درس عشق ماست اه اتشین
ای فسرده همچو یخ با ما نشین
درس عشق ماست خاص حق شدن
پشت پا بر عالم و ادم زدن
درس عشق ما همه خونریزی است
فتنه و اشوب و شور انگیزی است
از دوست عزیز خواهشمندم در تاویلات متخیلانه خویش شان
لسان الغیب راخوار و پست نکرده و او را به عنوان یک چاپلوس و متملق دربار معرفی نکنند که روح ان بزرگوار نیز در ناخشنودی خواهد بود و تنها به یک مصرع وفقط به یک مصرع از غزلیات حافظ به شعور و بینش نگریسته و با استعانت از روح ان بزرگوار حقایق ابیات ایشان را رمز گشایی کنند(شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است )
رسیدن به حقایق اشعار ان بزرگوار نیازمند عاشق بودن و عاشق شدن بوده و به غیر از چشمان عاشق با هیچ یک از مدارک اعم از مستندات تاریخی و غیره قابل فهم نمی باشد
(پرسید یکی که عاشقی چیست گفتم که مپرس از این معانی)
وتوجه به این موضوع ضروری است که مدح یک شخصیت درباری نیاز به ایجاد رمز و کد در شعر ندارد وچنین مضامینی در غالب مدحیات سروده می شود و تنها و فقط تنها در بینش ومعرفت حقیقت جویی است که واصلان حقیقت برای انکه هر بی سرو پایی در وادی عشق به پرسه زنی نپردازد مفاهیم و حقایق را در پشت کدها و رموز به صورت استعاره ای بیان میکنند که طالبان واقعی با مجاهدت به ان رسیده و قدر ان را بدانند
گفتگو ایین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
روفیا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۴۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۳:
راست می گویید حسین، 1 جان
یادگاری که در این گنبد دوار بماند...
تنگ طه در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۴:
در نسخه قدسی بیت
«همره اوست دلم ، باد به هرجا که رود همت اهل کرم بدرقه جان و تنش » پس از بیت اول آمده است که در نسخه های دیگر این بیت نمی باشد .
بهرام در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷:
در بیت 20 برای تصحیح وزن باید «پاره» اول با ه ملفوظ خوانده شود
تنگ طه در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۲۲ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۴۳:
در کتاب دیوان حافظ به تصحیح قدسی سه بیت اول این غزل در غزلی منتسب به حافظ آمده که البته در هیچ نسخه دیگری این غزل نیامده است .متن کامل این غزل در دیوان حافظ قدسی :
مرا کاریست مشکل با دلی خویش که گفتن می نیارم مشکل خویش
خیالت داند و چشم من و غم که هرشب در چه کارم با دل خویش
ز وا پس ماندگان یادی کن آخر چه رانی تند جانا محمل خویش ؟
بسی گشتم چو مجنون کوه و صحرا مگر یابم سراغ منزل خویش
مرا در اول منزل ره افتاد کی آمد کشتیم بر ساحل خویش
چه فرصتها که گم کردم در این راه زبخت خوابناک منزل خویش
بکن جولانی آخر در ره ما چوحافظ خاک کرد آب و گل خویش
آریا ایرانی در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۱۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۲۱:
مولوی در دیوان شمس، غزلی دارد که با این بیت آغاز میشود:
آب حیات عشق را در رگ ما روانه کن
آینۀ صبوح را ترجمۀ شبانه کن
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی در زیر مصرع دوم این بیت، شرحی نوشته است که گمان نمیکنم در ادبیات فارسی، چنین شرحی سابقه داشته باشد. مینویسد:
«آینۀ صبوح را ترجمۀ شبانه کن» یعنی آینۀ «صبوح را ترجمۀ شبانه کن»! هر نوع تغبیر نحوی و واژگانی در این گونه عبارات، به معنای کُشتن هنر و مبتذل کردن دستاوردهای نبوغ بشری است. معنی اینگونه عبارات، به شمار لحظههای عمر کسانی که میتوانند این عبارات را از ذهن خود عبور دهند، تعدد و تنوع و بیکرانگی دارد و هر کسی از ظن خود، در هر لحظهای، یار «یکی از آن معانی» است و در لحظۀ بعد، یار «معنی دیگری»، تا قیامت. این چند کلمه را به آن دلیل نوشتم که در طول سالها، افرادی از من میپرسیدند چرا این مصرع را معنا نکردهای؟
(غزلیات شمس تبریزی، با مقدمه و گزینش و تفسیر محمدرضا شفیعی کدکنی، انتشارات سخن، ج2، ص677)
رضا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۴۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۳۹ - گفتن خویشاوندان مجنون را کی حسن لیلی باندازهایست چندان نیست ازو نغزتر در شهر ما بسیارست یکی و دو و ده بر تو عرضه کنیم اختیار کن ما را و خود را وا رهان و جواب گفتن مجنون ایشان را:
درود بر شما و سایتتون عالیه
در بیت ششم "کوزه میبینی ولیکن آب شراب"
آب نیست،"آن" هست
بازم سپاس از سایتتون
بهزاد در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱ - سرآغاز:
درود بر روان پاک مولانا
هرچندیکه در همه مثنوی ها و تفاسیر آنها نوشته اند که : گر بریزی بحر را در کوزهای
چند گنجد قسمت یک روزهای
ولی به نظرم: چند گنجد قسمت یک کوزه ای معنای خوبتر و واضع تر دارد. بطور مثال اگر بحر را در پیاله بریزی به اندازه یک پیاله آب میگیرد، به همین ترتیب اگر بحر را کوزه بریزی به اندازه یک کوزه آب میگیرد. کی میداند که مقدار یک روزه آب چه مقدار یا چند لیتر است؟ برای هرکس و هر چیز تفاوت دارد. آب یکروزه گوسفند با گاو، شتر با فیل و آدم با پرنده فرق دارد. هر کدام به اندازه های متفات به آب نیاز دارند.
محمدی در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۰۷ دربارهٔ رهی معیری » غزلها - جلد اول » رسوای دل:
سلام.
این شعر زیبا با صدای حسام الدین سراج شنیدن دارد.
همیرضا در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۲:
در نسخه چاپی تصحیح فروغی جلوی مصرع دوم بیت ششم در پرانتز علامت سؤال گذاشته شده:
خائفم گر دست غوغا میروی (؟)
که به این معناست که مصرع را بیمعنی یا مغلوط دانسته (عبارت دست غوغا رفتن احتمالا).
نادر.. در ۷ سال و ۶ ماه قبل، جمعه ۱۳ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵۵:
مست ز خود میشوی! کیست دگر در جهان....
رضا صدر در ۷ سال و ۶ ماه قبل، شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۶ دربارهٔ مهستی گنجوی » رباعیات » رباعی شمارۀ ۱۷۷: