گنجور

حاشیه‌ها

محمد در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۹ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات ترکی » غزل شمارهٔ ۱۰:

من هم این غزل رو خیلی دوست دارم. ترجمه‌ای که وحید ارائه دادن هم جالب بود، ممنون. فکر کنم اونجا که می‌گه حبابی قصلر ایچینده توفان ایلمک اولماز، ترجمه‌ش می‌شه توی قصرهای حبابی (استعاره از چشم) نمی‌شه توفان به پا کرد. به همین خاطر تو اشک چشم من را در فلک، در آسمان ها جوی!

 

سپیده در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۹:

سلام
درک بنده از شعر حضرت مولانا
این شعر برای پیر فرزانه شمس تبریزی سروده شده
امد بهار جانا،اشاره به امدن شمس دارد که مولانا امدن او را برای خود همچو بهاری میداند که شعور انسانی را شکوفا میسازد،ای شاخ تر اشاره به حضرت مولانا که به خود می گوید شاد باش که لحظه وصال جان با جان رسید جان خود را همچو شاخه تر میداند که نیاز به شکوفای دارد ،حقیقتا مولانا ان فقیه بزرگ در وجود شمس چه می بیند که از این تعابیر زیبا استفاده می کند،و او را استاد جان ها معرفی می کند ،مولانا شیخ شهر و واعظ صاحب عابرو بعد از اشنای با شمس ریاضت های نفسانی را به پیروی گفته شمس کنار گذاشته و در کوچه های قونیه رقص می کردند،وشمس تبریزی دریچه جدید را به روی مولانا باز می کند ،مولانا جسته لاغری داشتن به جهت عبادت و روزه های طولانی که شمس تبریزی برای وصال به حضرت دوست رقص سماع را پیشنهاد می کند ،

 

محمدرضا جباری هرسینی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۳ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۸۶:

در ادامهٔ حاشیهٔ قبل بیت مقطع غزل مولانا، بیدل دهلوی، مؤید این معناست.

 

بهروز قاسمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۲۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶۹:

با درود وسپاس از همه صاحب نظران و نظر صائب جناب قلاوند در ارتباط با واژه کمینه:
«بعضی به‌غلط پنداشته‌اند که «های بیان حرکت» در این کلمه علامت تٲنیث است و به‌همین‌جهت آن ‌را دربارۀ زنان به کار می‌برند.»
زنده‌یاد علامه ده‌خدا

 

مهرداد پارسا در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۲:۰۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲:

من هم با نظر آقا محمد موافقم: بیتِ پایانی بیشتر می خورد که این گونه باشد: از آن جان‌توز لختی خون رَز ده/ سِپَرده زیر پای اندر سُپارا

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۱:۴۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی قباد چهل و سه سال بود » بخش ۲ - داستان مزدک با قباد:

ازو نامور دست بستد بخشم به تندی ز مزدک بخوربید چشم
کلمه "بخوربید
-------------------------------
چو راه فریدون شود نادرست عزیز مسیحی و هم زند و است
مصرع دوم به صورت زیر صحیح است.
عزیر و مسیحا و هم زند و است.
عزیر: نام پیغمبری است که صد سال مرده بود، پس خدای تعالی او را زنده گردانید.

 

مهرداد پارسا در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۸ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱:

روح واقعی ادبیات فارسی را می شود به طور خاص در اشعار سبک خراسانی حس کرد. به شخصه حسّ و حالی که از این دست اشعار خراسانی می گیرم، قابلِ قیاس با هیچ سبک دیگر و هیچ شاعر بلند آوازۀ دیگری نیست.

 

کامران در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۶۴:

در بیت دهم ، مصرع دوم چشم گمان اشتباه است. درست چشم نهان است

 

مهدی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۹:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۹:

این شعر را گروه تنبورنوازان روح‌افزا تصنیف کرده اند و از اجرای ان کلیپی هم ساخته شده است.
پیوند به وبگاه بیرونی

 

حمیدرضا در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۸:۲۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰:

شیخ در این غزل یا تحت فشار تنگی قافیه یا سوار بر اسب نشاط عربی‌خوانی و عربی‌پرانی در جایگاه قافیه از کلمات عربی نه چندان پرکاربرد زیاد استفاده کرده.
در بیت 3 (کمند عشق نه بس بود زلف مفتولت-که روی نیز بکردی ز دوستان مفتول) می‌گوید برای شکار کردن عاشقان (این اسبهای چموش و وحشی) آیا همان زلف پیچ و تابدار (مفتول) بس نبود که رویت را هم
پیچیدی؟
بیت 4 (من آنم ار تو نه آنی که بودی اندر عهد-به دوستی که نکردم ز دوستیت عدول): اگر چه تو تغییر کرده‌ای و عوض شده‌ای اما من تغییر نکرده‌ام و همانی هستم که وقت پیمان بستن با تو بودم. قسم به عشق (
دوستی) که از عشق (دوستی) عدول و سرپیچی نکردم.
بیت 6 (مرا گناه خود است ار ملامت تو برم-که عشق بار گران بود و من ظلوم جهول): «ظلوم جهول» عبارت قرآنی است (آیه یکی به آخر مانده سوره احزاب) یعنی ستمگر نادان. می‌گوید: «إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَی
السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ کَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» یعنی «ما امانت [الهی و بار تکلیف] را بر آسمانها و زمین و کوهها عرضه کردیم پس از برداشتن آن سر باز زدند و از
آن هراسناک شدند و[لی] انسان آن را برداشت راستی او ستمگری نادان بود» از این جهت سنگین بودن بار عشق با ظلوم و جهول تناسب دارد اگر متن اینه را بخوانید. از این جهت به این بیت حافظ از لحاظ مضمون
نزدیک است اگر چه از نظر واژگان دور:
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعهٔ فال به نام من دیوانه زدند
در این بیت سعدی می‌گوید: این که من به خاطر عشق به تو ملامت شوم تقصیر خودم است چون عشق بار سنگینی بود (که آسمان و زمین و کوهها از برداشتنش سر باز زدند) و من انسان ستمگر نادان آن را به دوش
کشیدم.
بیت 7: علی‌التمام یعنی به تمامی - الحدیث یطول یعنی قصه طولانی می‌شود
بیت 8 (ز دست گریه کتابت نمی‌توانم کرد-که می‌نویسم و در حال می‌شود مغسول): مغسول یعنی شسته‌شده: از دست گریه نمی‌توانم چیزی بنویسم چون تا می‌نویسم با آب چشمم پاک می‌شود (قدیمها احتمالا با قلم و
دوات یا همان جوهر و نی خوشنویسی می‌نوشته‌اند که اگر پیش از خشک شدن آب رویش ریخته شود پاک می‌شود).
بیت 10: مجبول یعنی ساخته‌شده در فطرت؛ سرشته‌شده.
بیت 11: مغلول یعنی به غل و زنجیر کشیده شده
بیت 12: مسلول در اینجا یعنی برکشیده شده و بیرون آمده از غلاف و آماده دریدن (شمشیر) که البته در معنی مشهورش که اینجا به آن معنی نیست به کسی می‌گویند که مبتلا به مرض سل است.

 

بیژن در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۱:

بیت آخر:
آن پر "کە" هست برکن..

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۵:۲۵ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۳ - پادشاهی پیروز بیست و هفت سال بود:

آن گونه که از ابیات استنباط می شود این است که پیروز شاه پادشاه ایران قصد دارد که با این جنگ مرز ایران و چین را تا رود برک توسعه دهد و برای این کار می خواهد نشانه ای در کنار رود برک با توسل به شمشیر و گنج (یعنی سرمایه گذاری ) ایجاد نماید و از بزرگان نیز شهادتنامه تهیه کند که مرزی را که بهرام گور تعیین نموده است رود برک است.
مناره برآرم به شمشیر و گنج ز هیتال تا کس نباشد به رنج
چو باشد مناره به پیش برک بزرگان به پیش من آرند چک
مناره در ابیات بالا همان نشانه است و چَک نیز به معنی سند و قباله است.
قصد پیروز شاه هم از این توسعه این بود ساکنین بین رود جیحون و رود برک که هیتالیان بودند در رنج نباشند (ز هیتال تا کس نباشد به رنج)
در صورتی که پادشاه چین می گوید مطابق سند تنظیمی در زمان بهرام گور مرز ایران و چین رود جیحون است. ابیات زیر از زبان خوشنواز مبین همین مطلب است.
فرستاده را گفت برخیز و رو به نزدیک آن مرد دیوانه شو
بگویش که تا پیش رود برک شما را فرستاد بهرام چک
کنون تا لب رود جیحون تو راست بلندی و پستی و هامون تو راست
همین اختلاف مرزی باعث جنگی می شود که نهایتا به شکست پیروز شاه و کشته شدن او و تعدادی از سرداران ایران و اسیر شدن قباد منجر می گردد.
این توضیحات ضمنا پاسخی به سؤال آقای شهرزاد هم می باشد و با توضیحات فوق معنی بیت مورد سؤال ایشان کاملا روشن است.

 

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۳۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی یزدگرد هجده سال بود » بخش ۴ - پادشاهی بلاش پیروز چهار سال بود:

نام سرداری که با خوشنواز جنگ کرده در نسخه های دیگر به صورت سوخرای و یا سوفرای آمده است.
------------------------------------
بکش میهن آورد چندان سپاه که بر چرخ خورشید گم کرد راه
در مصرع اول به کشمیهن صحیح است. کشمیهن نام منطقه ای است سوخرای سپاهیان را در آن منطقه مستقر کرد.
-------------------------------------
دگر هر که دارید بر نای بند فرستید سوی منش ارجمند
ترکیب بر نای بند صحیح نیست و بر پای بند صحیح است --------------
ز جیحون به روز دهم بگذریم وزان پس پیی خاک را نسپریم
مصرع دوم به صورت زیر صحیح است
به پی خاک توران دگر نسپریم.
--------------------------
چو آگاهی آمد به ایران زمین ازان نیک‌پی مهتر بفرین
در مصرع دوم به جای بفرین کلمه بافرین صحیح است.
------------------------------

 

مرتضی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۲:

سلام.چرااین شعر باشعر792 غزلیات امیرخسرو دهلوی یکی هستش؟

 

نادر.. در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:

ای آب زندگانی، ما را ربود سیلت..

 

هانیه سلیمی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۱۳:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۳۹:

در خوانش دکتر عبدالکریم سروش از این غزل، بیت یکی مانده به آخر" گر زانکه در میانه نبودی..." قرائت نمی شود

 

سعید در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۲:

به نظر میرسه بیشتر بیتهای این غزل از حضرت مولانا نبوده و "منسوب" به ایشون باشه. دو بیت اول غزل رو ببینید؛ انگار دو سه تا درویش رفتن "کله پزی" و میخوان غذا سفارش بدن، دارن باهم بحث میکنن که چی بخورن. یکیشون میگه:
"من سر نخورم که سر گران است"
دومی میگه:
"پاچه نخورم که استخوان است"
سومی هم میگه:
"بریان نخورم که هم زیان است ( حتما به خاطر کلسترول بالای بریونی)
ولی برخی از قسمتهای این غزل داد میزنه که از خود مولانست مانند:
"من نور خورم که قوت جان است."

 

آرمان تولایی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۳:۱۷ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هرچه باداباد [۱۰۰-۷۴] » رباعی ۸۴:

ضمن تایید نظرات دوست گرامی سهیل قاسمی باید اضافه کنم؛

این رباعی خیام رباعی بسیار پر محتوای است که من به شخصه معنی آن را تنها پس از مطالعه کتاب"غروب بت ها " ی نیچه درک کردم.
نیچه نیز به مانند خیام مراحل رشد فلسفی بشر را تقسیم بندی کرده است.
نیچه مراحل رشد فلسفی انسان را با مراحل شبانه روز استعاره کرده و لفظ "نیم روز" را برای رشد کامل فلسفی انسان بکار برده است ، خیام همین مراحل را با محصولات مختلف درخت انگور استعاره کرده و لفظ "شراب" را برای رشد کامل فلسفی انسان بکار برده است.
اما شراب چه ویژگی دارد که دیگر محصولات درخت انگور ندارند؟
ویژگی بارز شراب این است که از گزند گذر زمان در امان است و هر چقدر از عمر آن بگذرد بر ارزش آن افزوده می شود درست مانند اشعار خود خیام که تاریخ انقضا ندارند.
اما در باب عظمت جایگاه فکری خیام؛
نیچه خود در باب کمالات خود می گوید:
"بلند پروازی من آن است که در ده جمله چیزی را بگویم که کسی دیگر در یک کتاب می گوید، که کسی در یک کتاب هم نمی گوید."
اما خیام کسی است که یک کتاب اندیشمند بزرگی همچون نیچه را در یک رباعی خلاصه کرده است!

 

حاجی سیسی در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

ولی عزیز
روزگارت بر دوام
وحی و الهام حقیقت واحد دارای مراتب هستند
حتی به زنبور عسل وحی شد تا برآوردش شهد شد
اگر مرادت از وحی به سعدی و حافظ در مقابل و مقایسه دیگر شاعران است که اینها را الهام و انان را وحی دانستی بی شک سخنی حق است.
ولی اگر در مقایسه با وحی نبوی میگویی که شهد قران به بار اورد - که بسیار بعید میدانم - باید بگویم مولوی و حافظ و سعدی را نکو شناختی ولی وحی را نه

 

nabavar در ‫۶ سال و ۱۰ ماه قبل، شنبه ۱۰ تیر ۱۳۹۶، ساعت ۰۱:۳۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:

عندلیب ، عندلیب ، عندلیب ،،،،،،،،
به خدا سرسام گرفتم
آخر این چه غزلی ست
درین مصرع :
جای آن دردکه چون سنبل به رغم باغبان
جای آن دارد درست است
بیت 8
ساز دلتنگی به این آهنگ هم می‌بوده است؟؟؟؟

 

۱
۲۸۲۸
۲۸۲۹
۲۸۳۰
۲۸۳۱
۲۸۳۲
۵۰۷۷
sunny dark_mode