گنجور

حاشیه‌ها

جاوید مدرس اول رافض در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۵۹ در پاسخ به ف-ش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۳۷ - حکایت مارگیر کی اژدهای فسرده را مرده پنداشت در ریسمانهاش پیچید و آورد به بغداد:

*شناخت،و شناخت شناسی*
هستی و وجود، فرآیندیست حاصل از مثلث ( ماده ،انرژی،شعور،)
این مثلث ماحصل شناخت و معرفت وعلم انسان با بکار گیری شعور و آگاهی از هستی است‌ چرا که خود محاط در آنست ودر صدد محیط قرار گرفتن بر آن میباشد.
بنابراین در راستای بیان این حقیقت تنها علم و آگاهی بروز میتواند ملاک و بیانگر باشد.
سوق و سمت دادن به شناخت و شناخت شناسی،یا عرفان .بغیر از این نا آگانه و بلکه احمقانه و دور از شعور به نظر میرسد.شناخت علمی بغیر از علم بروز قابل اتصال به هیچ پدیدای نمیتواند باشد. نه دین ،نه به فلسفه ،و و و
هرچند پیشینیان ومتفکران و سالکان راه شناخت مثل سنائی عطار و مولانا
بالاجبار  زیر سیطره دینمداران و جو حاکم نظریه پردازی  در زمینه های شناخت شناسی را میبایست انجام میدادند و با اجتناب از مُهر تکفیر نخوردن رنگ ولعاب مذهبی و دینی به آن میدادند. و نظریه ها وحرف خود را در مورد شناخت انسان و هستی و وجود میزدند.
حافظ گوید:
خرقه پوشی من از غایت دینداری نیست
پرده ای بر سر صد عیب نهان میپوشم
سخنان این بزرگان در زمینه شناخت هستی علی الخصوص انسان همیشه شایان توجه است چرا آشنا و مسلط بر زیر و بم روان آدمی بوده اند‌.
این خصوصیات روانشناختی ،ذاتی و هم اکتسابی انسان در هر برهه از تاریخ بشریت، بیشتر همسان و بی تغییر بوده است.و نظریه این عارفان بزرگ در هر برهه ای مصداق پیدا میکند.چون درد بشریت در مسائل رفتاری و عادات و خو ،و روانشناختی اغلب مشترک و لایتغیر میباشد.
در شناخت شناسی مرموز ترین ناشناخته ها روان آدمیست چنانکه گویا کل هستی بوته آزمایشگاهیست
برای شناخت همین پدیده مرموز‌.!!!
این موجود هنوز خود در شناخت خویشتن در مانده و عاجز مینماید.
ج.م.رافض




یوسف شیردلپور در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۴۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۶:

دانای عشق شجریان این غزل رل تفسیر کرده اصولا اجرای های استناد شجریان انگاری که خود تفسیر گر هر شعر وغزلیست💐💛💐💯💙❤️

یوسف شیردلپور در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۳:۲۶ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۷:

جناب آقای رضا عزیز استاد بزرگوار شعروادبیات و این غزلیات ناب پارسی 

بی نهایت بینهایت از شما سپاسگزاریم که اینچنین موشکافانه هوشمندانه والبته که استادانه پیرامون این غزل توضیح جامع و مفید ارائه دادید راستیتش بنده سوادی آنچنانی ندارم در حد پنجم ابتدایی قبل انقلاب و بیش از نود درصد هم از طریق صدای استاد بزرگوار استاد شجریان به شعر وادبیات غزلهای عا‌شقانه ولبته که عارفانه بویژه حضرت حافظ آشنا گشتم وهستم  اما ضمن اینکه دیشب تا پاسی از شب که معمولاً هم تنتها هستم اجرای خصوصی شجریان وموسوی در مزرع سبز بودم که مانند همیشه سری هم به برنامه وسایت پربار گنجور زدم ضمن مرور حاشیه های دیگر سروران توضیحات سراسر از عشق به حافظ و انتقال دانش به دیگران بر خوردم که لازم دانستم از حضرت عالی تشکری در حد شایستگی تان انجام دهم که البته این تشکرات درواقع کوچکترین هدیه ایستراز طرف حقیر شما هدیه اصلی را قطعاً از دست خود حافظ و خود خدا دریافت خواهید کرد این را مطمئنم حق نگهدار تان💞🖐️

شیردلپور روستای مادری درمیاد جنگلهای شمال گیلان رستم آباد سیردشت روستای تیاقلهک یک کلبه چوبی درویشانه

09112388986 

💛💙💙❤️💗

احمدرضا نظری چروده در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - نوایی:

نور الدین عبد الرحمان جامی

 

  

 

غمت در نهانخانه دل نشیند 

به نازی که لیلی به محمل نشیند

 

به دنبال محمل سبکتر قدم زن 

مبادا غباری به محمل نشیند 

 

به پا گر خلد خار به آسان بر آید  

چه سازم ز خاری که بر دل نشیند

 

زگل گل بروید بصحن چمن ها

که بوی خوش آن بهر دل نشیند 

 

دلمرا مرنجان که این مرغ وحشی 

ز بامیکه بر خاست مشکل نشیند 

 

خوش آن کاروانی که شب راه طی کرد 

دم صبح اول به منزل نشیند 

 

بنازم به بزم محبت که آنجا  

گدایی وشاهی مقابل نشینن 

 

امیدواره جامی به فردای محشر 

به زیر لوای مزمل نشیند

این غزل را که تخلص جامی است درصفحه ای دیدم، که ثبت شده به نام عبدالرمان جامی.به نظرم طبیب اصفهانی این غزل را بازسازی کرده است. چون دردیوان  جامی ندیده ام، هنوز نظر قطعی نمیتوانم بدهم که این غزل ازجامی باشد.

برگ بی برگی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۰ در پاسخ به .فصیحی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

سلام و درود بر شما، لازمه‌ی خلقِ اثری که مؤثر باشد سالها کار و تحقیق است، چنانچه استاد حمیدیان شرح شوق را در طیِ سی سال نگارش کرده‌اند، بنده که هنوز نوآموز و اندر خمِ یک کوچه ام.  با تشکر 

امیر کریمی در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

با سلام

این شعر رو جناب سراج در آلبوم وصل مستان با آهنگسازی استاد محسن نفر خوندن.

اردشیر در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۱۳ در پاسخ به شیدایی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵:

تفاصیر شما از حافظ بسیار عالی است ، امیدوارم روزی فرصت کنید و تمام نوشته های خودتان را در گنجور مرور کنید تا نوشته هایتان صیقل بخورد و یکدست بشود!

سپاس

Morteza Astami در ‫۳ ماه قبل، یکشنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:

باسلام

از نظر بنده همه دوستان درست میگفتن.حافظ عزیز شعری گفته که هزاران معنی میشه از اون برداشت کرد.

یوسف شیردلپور در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۳۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵:

گر تو را خاطر ما نیست خیالت بفرست

تا شبی محرم اسرارنهانم باشد،،،

به به، به به👌👌👍 روحت شاد سعدی جان

وچه خوشابصعادتت که قرنها بعد تو خاک پاکتان را ارج مینهیم و استادانی مانند استاد شجریان شعر وغزلت  را

دراجرای برگ سبز 261 باهمراهی استادان ورزنده حسن ناهید 

با نوای آسمانی شان بگوش فلک رسانیدند همه کائنات را به وجد آورد دست مریزاد 💗💗💞💞💐💐💯💯💛💛💚

.فصیحی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۲۲ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۹:

سلام وعرض ادب بسبار سپاس  ایا منبع یا اثری دارید تا به شرحیات شما از غزلهای حافظ دسترسی داشته باشیم؟

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۹:

یا در غزلی دیگر می‌فرماید:

ای که میان جان من تلقین شعرم می‌کنی/ گر تن زنم، خامُش کنم، ترسم که فرمان بشکنم

افسانه چراغی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۰:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۹:

من کجا؟ شعر از کجا؟ لیکن به من در می‌دمد

مولانا معتقد است که شعر از درونش می‌جوشد و در حالت هشیاری شعری نمی‌گوید اما در حالت سرمستی و ازخود بی‌خودی شعر بر زبانش جاری می‌شود:

تو مپندار که من شعر به خود می‌گویم/ تا که هشیارم و بیدار، یکی دم نزنم

Hasan Kiazand در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:

درود.

خاطرم هست روزی از دبیر ادبیات پرسیدم درباره عبید زاکانی بزرگ

که استاد شخصی که کلی هزلیات یا هجویات داره لایق ستایش و ادیب شمرده شدن هست؟

جوابشون این بود که به حدی اتفاقات اون دوران تلخ و به قدری فساد زیاد بوده که جز با زبانی تند و عریان نمیشد بیانش کرد شدت فساد رو ...جوابشون منطقی بود

 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۱۷ در پاسخ به زینب روزبهانی فر دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

سلام مجدد 

  من جسارت نکرده باشم  بنده هم متوجه سوال شما شدم ولی بنظر حقیر از میان کاربرد معانی مختلف کلمه فراز که فرمودید همان بالا از همه صحیح تر است گرچه مثلا در حاشیه های بالا جناب رضا ساقی معنای بستن درب  را برداشت کرده‌اند مثل حضرتعالی، ولی معمولا برای جلوگیری از چشم زخم وان یکاد میخوانند وبه بالا واطراف خود فوت میکنند  واگر مقصود فقط بر هم نخوردن خلوت انس  با بستن درب بود نیاز به وان یکاد خواندن نبود   درب را میبستن یا بگفته‌ای فراز میکردن وخلاص، نقش وان یکاد چی بود این وسط

شهاب عمرانی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۵۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

صورتت خرگاه دان معنیت تُرک ...

فُلک به معنی کِشتی

شهاب عمرانی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

با هزاران آرزو‌مان خوانده است ...

غرس کرم بنشاندن، نهال بخشندگی و کرم کاشتن

زینب روزبهانی فر در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۴۵ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:

آقای رضا حتا اگر من ادبیات فارسی نخونده بودم کافی بود در لغتنامه دهخدا واژه فراز و عبارت فراز کردن رو جستجو می کردم تا مطمئن باشم علاوه بر معنی (بالا) فراز به معنی بسته و فراز کردن به معنی بستن (هم) هست شما هم به لغتنامه دهخدا مراجعه کنید. نکته ای که من پرسیدم کابرد این اصطلاح در این جا بود که آیا به همون معنی بستن هست یا منظور دیگه ای در میان بوده

شهاب عمرانی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۴:۳۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۲ - بقیهٔ داستان رفتن خواجه به دعوت روستایی سوی ده:

هم ازینجا کودکانش در پسند ...

نرتع و نلعب به معنای بالا پایین پریدن و بازی کردن

بهزاد نامی در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۳:

با سلام

لازم به ذکر است "خدا را میکرد " درست نیست و تحریف شده است. به 2 دلیل درست نیست اول اینکه رکاکت ادبی دارد خدا را میکرد حرف خوبی نیست. دوم اینکه "یا" کلمه ندا است برای دور. منظور این است که خدا داخل خودش بود ولی آنرا نمیدید و از دور خدا را صدا میکرد. پس درستش "خدایا میکرد است"

با تشکر از توجه شما

میثم رمضانی عنبران در ‫۳ ماه قبل، شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۰۰ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۶:

مصرع چهارم

یاد کن آخر فرامش گشتگان خویش را

به نظرم لفظ کشتگان بی ربطه

۱
۱۰۸
۱۰۹
۱۱۰
۱۱۱
۱۱۲
۵۲۶۸