گنجور

حاشیه‌ها

ایمان مصدق در ‫۳ ماه قبل، جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۱:۵۶ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:

درون‌مایه‌ی این سروده من رو یاد سروده‌ای دیگر از ناصر خسرو می‌اندازد: خدایا راست گویم فتنه از توست... ولی از ترس نتوانم چخیدن...

علی احمدی در ‫۳ ماه قبل، جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۹ دربارهٔ ظهیر فاریابی » غزلیات » شمارهٔ ۸:

کارشناسان محترم گنجور درخواست ویرایش بنده برای این شعر را نپذیرفته‌اند. با این حال این شعر به این صورت ایراد وزنی دارد؛ اما اگر تمامی ردیف‌ها از «می‌کشم» به «کشم» تبدیل شوند ایراد وزنی شعر برطرف میشود. در ضمن مصرع اول نیز به این صورت صحیح تر است:

من که هر شب با خیالت دیده را در خون کشم

سجاد خادم در ‫۳ ماه قبل، جمعه ۲ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۰:۰۱ دربارهٔ محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل دوم - حکایاتی که بر زبان شیخ رفته » حکایت شمارهٔ ۴۷:

مقامران یعنی قماربازان

امیر مقامران، جایگاهی دارد بس دوگانه در نظرگاه مردم، برخی او را چون شهان در صدر نشانند و عزت دهند و برخی در حضیض ذلت

در کوی مقامران در رفعت است و در موطن ظاهرپرستان در خفت

تینا دهقان در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۵۲ در پاسخ به احمد خرم‌آبادی‌زاد دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۲۷ - اندر باز آمدن دایه به نزدیک رامین به باغ:

در گذشته «مه» برای منفی کردن فعل‌های دستوری به کار میرفته است؛ مثلا «مباد». امروزه این فعل‌ها را مانند دیگر فعل‌ها با «نه» منفی میکنیم. ولی اگر در شعرهای شاهنامه یا نوشته‌های پهلوی بنگرید، میبینید که همه فعل‌های دستوری با «مه» منفی شده اند. مانند مگو، مرو، مخور، ... در اینجا چون «مه» جدا از «باد» نوشته شده، برای ما عجیب و ناآشنا مینماید.

مهدی از بوشهر در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸۴:

با سلام به خوبان و سپاس از دست اندرکاران گنجور 

تشکر از آقای منصوری بابت توضیح شأن

معنی بیت برام گنگ بود تا اینکه با شرح شما برام هویدا شد 

Ehsan nobody در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۳ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶:

این یک ایهام است شاعر مضامین مختلفی رو ترکیب میکنه

۱-با دیدن زلف تو به اندازه یک مو ما را در نهایت تکلیف و در وظیفه (متضاد با شانه خالی کردن)کنه

۲-موهای تو با خاطر یک چیز کوچک (به سر یک سوزن و یا مویی) ما را مجبور و ملزم به هر چه کند

۳- جمال زلف تو اگر بخواهد کل هستی من را مانند یک مو در شانه ای قرار میده

 

بنابر این مضامین بلندی عرفانی داره که مربوط به شناخت هستی و لطف الهی است که فقط شامل اشخاص خاصی میشه

 

محمدرضا هادی پور در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۰۹ دربارهٔ میرداماد » دیوان اشراق » رباعیات » شمارهٔ ۳۰۷:

این رباعی گویا با رباعی شماره 282 از دیوان اشعار خاقانی یکی است.

خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۸۲

سیدمحمد جهانشاهی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۶:۰۰ دربارهٔ آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶:

نشکافت که فرهاد حزین سنگ بریده است

navied madosa در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۴۱ در پاسخ به امیرحسین صباغی دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):

تورا گر محمد بود پیش رو به دین کهن گویم از دین نو. 

درپاسخ نامه سعد وقاص  جای تعریف نکرده. 

 

احد احمدی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۶ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:

همانطور که همیشه مثال هایی آورده می شود که منظور شاعر انتقال داده بشه این جا هم تیزی دندان و سوزش معده هم همین طور هست. تیزی دندان به درنده بودن و دیریدن اشاره داره و حمله ور شده که این بیان به سمت طمع و زیاده خواهی سوق داره. سوزش معده هم از حوس کردن و طمع کردن دل خواه بودن یک خوراک اشاره داره که به طبع وقتی به یک جماعت کا سرنوشتی بر آن ها گذشته و وعده هایی به آن ها داده می شود به طبع آن ها هم دچار خیالات و تفکراتی می شوند که باعث می شود تصمیمات مذ نظر خودشان را بگیرند. 

احد احمدی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۴ در پاسخ به بهكام بختيارى دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:

مراتب کاملا درست هست که در دایره دانش بنده نیست ولی اینجا اشاره به گسترش گندیدگی و سرایت اون به بخش های پایین تر داره یا از بخش های اصلی به بخش های فرعی داره. و بهتره موضوع گنیدیگی را به انبیا اشائه ندهیم زیرا هم زیبا نیست هم موضوع کلا چیز دیگری است و ربطی به تقدس انبیا و مراتب آن بزرگان ندارد. 

 

احد احمدی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۴۰ در پاسخ به میم الف دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۴۴ - نومید شدن انبیا از قبول و پذیرای منکران قوله حتی اذا استیاس الرسل:

خیلی خوبه که شما اینقدر دقیق هستید و ممنون از توضیحات شما. اما نباید ایننقدر سخت نگاه کرد مشخصا وقتی کل ابیات رو می خونید معنی مشخص هست و با توجه به مصرع اول همان گندیده شدن سر ماهی درست خواهد بود. همین حالا نیز در ژاپن به این موضوع به همین شکل نگاه می کنن و این هم جزوی از نگرش آنهاست. 

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۵۱ در پاسخ به حمید دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

سلام حمید جان 

  شما از کدوم بیت این برداشت را داشتی ؟

رضا از کرمان در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۴۵ دربارهٔ عبید زاکانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

سلام  جناب ارزانی 

باز هم موضوع تضاد بین عقل معاش آدمی با عشق الهی در وادی عاشقی است 

هنگامی که آدمی پا در طریق عاشقی میگذارد اول عقل است که به او نهیب میزنه وهشدار میده  چرا چون با معیار های اون مطابقت نداره 

خرد دور بین یعنی عقل آدمی که سرگشتگی  آینده عاشق را میبیند حالتی که با دیگران متفاوته واین از منظر عقل اشتباهه واون به روال عادی زندگی عادت داره  ،خرق عادت براش یک تابو است  دیوانه میکند مرا  بنظرم میشه گفت من را از راه بدر میبره به من فرصت عاشقی نمیده 

شاد باشی عزیز

میلاد خواجه خانی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۶:۳۱ در پاسخ به حمید سامانی دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۴:

دوست عزیز اینجا فاعل سبزه هست و کلمه همه همون هم هست که برای وزن شعر همه نوشته شده...فرداهمه ینی فردا هم

احمد شکوهی در ‫۳ ماه قبل، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳، ساعت ۰۴:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۶ - قصهٔ هدهد و سلیمان در بیان آنک چون قضا آید چشمهای روشن بسته شود:

بیت آخر از قلم افتاده و البته بجای نیکو رفیق باید نوشت شو‌ ما را رفیق

عملا نمیتونه اینجور بی معنی تموم بشه و باید بیت آخر بهش اضاف بشه

پس سلیمان گفت شو ما را رفیق

در بیابانهای بی آب عمیق

تا بیابی بهر لشکر آب را

در سفر سقّا شوی اصحاب را

راشد ظاهر rashidahmadzahir@gmail.com در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۰۶ - غالب شدن حیلهٔ روباه بر استعصام و تعفف خر و کشیدن روبه خر را سوی شیر به بیشه:

3 بیت آخر بعد از بیت ها 20 نیست. کلا 24 هست. 

سام رضایی در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۲:۱۶ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۱ - سر آغاز:

جناب سعدی به معنای واقعی استاد سخن هستند.

رضا صدر در ‫۳ ماه قبل، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱ - آبروی دولت:

در بیت هفتم اون سه نقطه اسم چه کسیه؟ از نظر وزن و تا حدودی محتوا (بر اساس اطلاعات تاریخی محدود من) می‌تونه مثلاً «رضا خان» باشه ولی البته مطمئن نیستم.

۱
۱۰۴
۱۰۵
۱۰۶
۱۰۷
۱۰۸
۵۲۶۷