جانم از صبح ازل چون دیده بر دیدار داشت
تا ابد هم دل تمنای رخ دلدار داشت
یار باری دان دل و جان ابد را تا ازل
پادشاه لامکان چون از مکانها عار داشت
تا که هست از کفر و ایمان چشم کافر کیش او
بر میان پیر مغان از زلف او زنار داشت
تا که معنی هو فی شان بدانستم که چیست
لحظه لحظه جعد او با زلف او در کار داشت
از سقیهم ربهم در داد ساقی دمبدم
نقل می را در دهان عارفان اسرار داشت
چونکه کرد اسرار خود او را انا الحق گفت خویش
پس چرا منصور از این گفتگو بردار داشت
ساعد و دستش ببد مستی جهانی را بکشت
ساغر پرخون خود را بر لب خونخوار داشت
با وجود آنکه عالم مست جام حیرت است
جمله ی جانها لب ساقی بمی هشیار داشت
ذره چون آفتاب آن ماه روی خود نمود
دیدمش روی چو خورشیدش بصد انوار داشت
بر ندارد دیده از دیدار دلبر صبح و شام
هر که چونکوهی ز حضرت دولت بیدار داشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری حماسی و عارفانه است که به بیان عشق و ارادت به معشوق و حقیقت وجود میپردازد. شاعر از دیرباز تا ابد، دلش به عشق معشوق و دیدار او گره خورده است. او به توصیف صفات معشوق میپردازد و نشان میدهد که معشوق نه تنها در دنیا بلکه فراتر از آن، به عنوان پادشاه لامکان شناخته میشود. شاعر همچنین دربارهٔ رازهایی که در عالم هستی وجود دارد و اینکه چگونه عشق میتواند انسان را به مرزهای عمیقتری از معرفت برساند، سخن میگوید. در نهایت، شاعر به تلاطم روحی و عشق بیپایانش اشاره میکند و بیان میکند که هر که به حقیقت و عشق بیدار باشد، همیشه در جستجوی معشوق خواهد بود.
هوش مصنوعی: از آغاز خلقت، روح من همیشه به تماشای محبوب چشم دوخته بود و تا ابد نیز دل من خواهان چهره دلبران خواهد بود.
هوش مصنوعی: دوست، دل و جان را برای جاودانگی فراهم کن، چرا که او همیشه پادشاهی لامکان است و از محدودیتهای مکان فراری است.
هوش مصنوعی: تا زمانی که در دنیا عقاید مختلفی همچون کفر و ایمان وجود دارد، چشم کافر هرگز بر زلف بلند و زیبا و معنوی آن پیر مغان نخواهد افتاد. به نوعی، این تصویر به تمایز و جاذبهای اشاره دارد که صفات معنوی و ظاهری موجب جذب یا دوری دیگران میشود.
هوش مصنوعی: وقتی فهمیدم که معنا و حقیقت عشق چیست، متوجه شدم که هر لحظه موهای او در حال بافتن و چین خوردن است.
هوش مصنوعی: ساقی میخراید و با هر لحظه، شراب را به عارفان میدهد تا اسرار و رازهای زندگی را در دل آنها نهان کند.
هوش مصنوعی: زمانی که او به رازهای خود واقف شد، گفت "من حق هستم". پس چرا منصور از این صحبت کنار نرفت؟
هوش مصنوعی: دستش به قدری قوی و باصلابت بود که میتوانست جهانی را تحتتأثیر قرار دهد، در حالی که جام پر از خونش را به لب گرفته بود و نگاهش نشان از خشونت و خطر داشت.
هوش مصنوعی: با اینکه همه در حال نوشیدن شراب حیرت و شگفتی هستند، اما روحها و جانها به نیکی و هوشیاری ادامه میدهند.
هوش مصنوعی: ذرهای کوچک مانند آفتاب، چهره آن معشوق را نشان داد. دیدمش که چهرهاش مانند خورشید پر از نور بود و هزاران تابش داشت.
هوش مصنوعی: کسی که هر روز و شب به دیدار محبوبش ادامه میدهد و مانند کوهی از نعمتهای حکومت و قدرت الهی بیدار است، هیچگاه از نظاره محبوب خود غافل نخواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت
و اندر آن برگ و نوا خوش نالههایِ زار داشت
گفتمش در عین وصل، این ناله و فریاد چیست؟
گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت
یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض
[...]
بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت
واندر آن برگ و نوا خوش نالههای زار داشت
مرغ مدفونی گلی از شرب در منقار داشت
برگلستانی زکمخا نالهای زار داشت
گفتمش چون چرخ ابریشم فغان در وصل چیست
[...]
یار نازک دل که بی موجب ز من آزار داشت
عمری از تیغ تغافل خاطرم افگار داشت
داشتم بسیار درد و حسرت از آزار او
با من آزارش نمی دانم چرا بسیار داشت
دیده بخت من از نادیدن او تیره بود
[...]
احمد مرسل که باطن مشرق انوار داشت
دوست را آیینه بر اندازه دیدار داشت
بی تو امشب ساغر می، دیدهٔ خونبار داشت
مرغ نغمه سر به زیر بال موسیقار داشت
زهر از گوشم چکد چون شبنم از دامان گل
ناصح من در دهن گویا زبان مار داشت
هرکسی جوید خریدار متاع خویش را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.