گنجور

 
سلیم تهرانی

بی تو امشب ساغر می، دیدهٔ خونبار داشت

مرغ نغمه سر به زیر بال موسیقار داشت

زهر از گوشم چکد چون شبنم از دامان گل

ناصح من در دهن گویا زبان مار داشت

هرکسی جوید خریدار متاع خویش را

سوی آتش رفت ازان ماهی که مشت خار داشت

در مسلمانی نمی‌دانم طریق کار خود

وقت کافر خوش که او سررشتهٔ زنار داشت

شمع من امشب به گرد خویش از اهل هوس

جای پروانه، همه مرغان آتشخوار داشت

هر نشاطی را غمی پنهان به زیر دامن است

بر سر هر کس گلی دیدیم، در پا خار داشت

گفت حافظ، دید چون کلک و بیانم را سلیم

«بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت»

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حافظ

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

سلیم تهرانی

همین شعر » بیت ۷

گفت حافظ، دید چون کلک و بیانم را سلیم

«بلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت»

حافظ

بلبلی برگِ گُلی خوش رنگ در منقار داشت

و اندر آن برگ و نوا خوش ناله‌هایِ زار داشت

گفتمش در عین وصل‌، این ناله و فریاد چیست؟

گفت ما را جلوهٔ معشوق در این کار داشت

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

[...]

نظام قاری

بلبلی برگ گلی خوش‌رنگ در منقار داشت

واندر آن برگ و نوا خوش ناله‌های زار داشت

مرغ مدفونی گلی از شرب در منقار داشت

برگلستانی زکمخا نالهای زار داشت

گفتمش چون چرخ ابریشم فغان در وصل چیست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از نظام قاری
جامی

یار نازک دل که بی موجب ز من آزار داشت

عمری از تیغ تغافل خاطرم افگار داشت

داشتم بسیار درد و حسرت از آزار او

با من آزارش نمی دانم چرا بسیار داشت

دیده بخت من از نادیدن او تیره بود

[...]

کوهی

جانم از صبح ازل چون دیده بر دیدار داشت

تا ابد هم دل تمنای رخ دلدار داشت

یار باری دان دل و جان ابد را تا ازل

پادشاه لامکان چون از مکانها عار داشت

تا که هست از کفر و ایمان چشم کافر کیش او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه