زمانه داور کشور گشای نصرت دین
ایا ضمیر تو از راز روزگار آگاه
تویی که همتت از فرط کبریا نکند
مگر بچشم حقارت در آفتاب نگاه
سنان رمح تو کابیست در هوا روشن
درآورد بدو چشم عدوت آب سیاه
به نزد جود تو مرغ رسیلت است امل
به پیش عفو تو مقبول خدمت است گناه
به شربتی که بدو رشک برد آب حیات
فزود قوت و صحت تو را و حشمت و جاه
تو عمر خضر بیابی که می برویاند
ز سنگ چون قدم خضر سایه تو گیاه
خدایگانا معلوم رای توست که من
ز دست حادثه دارم به حضرت تو پناه
اگر به مصلحتی دور مانم از در تو
نه از ملامت خدمت بود معاذالله
دعا و خدمت شاه است کار و پیشه من
به هیچ حال فتوری بدو نیابد راه
چو بنگری به حقیقت تفاوتی نکند
حضور و غیبت من در دعا و مدحت شاه
به تن ز خدمت اگر دور می شوم حالی
نشانده ام دل و جان معتکف درین درگاه
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سماع و بادهٔ گلگون و لعبتان چو ماه
اگر فرشته ببیند دراوفتد در چاه
نظر چگونه بدوزم؟ که بهر دیدن دوست
ز خاک من همه نرگس دمد به جای گیاه
کسی که آگهی از ذوق عشق جانان یافت
[...]
به فرخی و به شادی و شاهی ایران شاه
به مهرگانی بنشست بامداد پگاه
برآن که چون بکند مهرگان به فرخ روز
به جنگ دشمن واژون کشد به سغد سپاه
به مهر ماه ز بهر نشستن و خوردن
[...]
مگر که زهره و ما هست نعت آن دلخواه
که با سعادت زهره است و باطراوت ماه
سعادتی که همه در روان گشاید طبع
طراوتی که همه بر خرد ببندد راه
اگر چه در نسب آدم آفتاب نبود
[...]
ایا بهار من و عید نیکوان سپاه
چو ماه ز ابر همی تابی از قبای سیاه
بصید رفتی و پدرام بازگشتی شام
برنگ و بوی رخ و زلف خویشتن می خواه
میئی که وقت سحر زو نسیم گیرد گل
[...]
تو زاهدی و دو زلف تو آفتاب پرست
به سجده اید شما هر دو درگه و بیگاه
چرا دو چشم تو دیبای لعل پوشیدست
اگر نپوشند ای دوست زاهدان دیباه
ز راه گمشده را زاهدان به راه آرند
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.