خدیو عرصه ملک و پناه دولت و دین
که عقل محض سلیمان ثانیت خواند
تویی که پنجه زور آزمای کین توزت
به قهر جرم زمین را ز جا بجنباند
سنان رمح تو بالا نشین شده چه عجب
که خویش را به صف صدر خصم بنشاند
جهان پناها داعی دولت تو ظهیر
که در حمایت این آستانه می ماند
دو سال شد که درین ورطه اوفتان خیزان
به خیره بارگی روزگار می راند
نبود بر سر رفتن ز جایگه چون قطب
ور آسیابش بر سر فلک بگرداند
بلی زمانه ناساز و دهر پر شر و شور
ز بس که حال دلم خیره می بشوراند
به جان رسیدم و اینم بتر که نیست کسی
که یک دمم ز بد روزگار برهاند
بر آن نهاد دلم کام خویشتن کاکنون
عنان عزم همی از تو در تو پیچاند
کند ملازمت خدمت هنر جویت
مگر که هم ز هنر داد خویشتن بستاند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شعری است که به ستایش یک پادشاه و قدرت او در اداره کشور و حمایت از دین پرداخته است. شاعر از تواناییهای او، مانند قوت و قدرت، سخن میگوید و او را به عنوان حکمرانی بزرگ و توانا معرفی میکند. همچنین اشاره میکند که در شرایط سخت و دشواری زندگی میکند و روزگار بر او سخت میگذرد. او به دنبال راهی است که از این وضعیت رهایی یابد و امید دارد که از هنر و تلاش خود موفق شود. به طور کلی، این شعر مفهوم ستایش از قدرت و در عین حال ناامیدی از موقعیت دشوار فعلی را در بر دارد.
هوش مصنوعی: سرزمین و پناهگاه سیاست و مذهب، کسی است که عقل کامل و پاک او را دومین سلیمان نامیدند.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که با قدرت و نیروی خود میتوانی زمین را به لرزه درآوری و بر آن تسلط یابی.
هوش مصنوعی: تازیانه یا نیزه تو به اوج خود رسیده است، عجیب نیست که خودت را در صف جلو دشمن قرار دادهای.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر پشتیبانی و قدرت تو حمایت میشود و در سایه این درگاه، امنیت و آرامش ایجاد میشود.
هوش مصنوعی: دو سال است که در این وضعیت سخت و دشوار به طور پیوسته در حال تلاش و مبارزه هستم و روزگار با ناملایماتش مرا آزمایش میکند.
هوش مصنوعی: اگر کسی از مقام و موقعیت خود برود، مانند اینکه قطب نمایی در حال چرخش است که به دور زمین میچرخد.
هوش مصنوعی: بله، زمانه بسیار نامناسب و پر از آشفتگی است و به قدری حال دل من را تحت تاثیر قرار میدهد که ذهنم را مشغول و ناآرام کرده است.
هوش مصنوعی: به شدت به تنگ آمدهام و از این بدتر این است که هیچ کس نیست که بتواند حتی برای لحظهای من را از این روزهای سخت نجات دهد.
هوش مصنوعی: دل من تصمیم گرفته که خواستههای خود را برآورده کند و اکنون عزمم را به سوی تو معطوف کردهام و در این مسیر با تردید و پیچیدگی مواجه هستم.
هوش مصنوعی: اگر بخواهی در خدمت هنر باقی بمانی، باید از هنر نیز بهرهمند شوی و از آن استفاده کنی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مرا مرنجان کایزد ترا برنجاند
ز من مگرد که احوال تو بگرداند
در آن مکوش که آتش ز من برانگیزی
که آب دیدهٔ من آتش تو بنشاند
اگر ندانی حال دلم روا باشد
[...]
خدای داند معنی میان نطفه نهادن
به دست مرد جز این نیست کآب نطفه براند
از آفتاب وهوا دان که تخم یابد بالش
ز برزگر چه برآید جز آنکه تخم فشاند
حلال زادهٔ صورت چه سودمند که فعلش
[...]
ایا شهی که ضمیرت بچشم گوشۀ فکر
رموز غیب ز لوح ازل فروخواند
نسیم لطف تو اومید را روان بخشد
خیال تیغ تو اندیشه را بسوزاند
زهر زمین که غبار نیاز برخیزد
[...]
پناه تیغ و قلم آفتاب مشرق ملک
توئی که نور تو خورشید را بپوشاند
توئی که حرف مدیر تو هر سحر، گیتی
برای رفع حوادث بر آسمان خواند
کنار بحر زند موج ز آب دیده ی ابر
[...]
کسی که روی تو دیدهست حال من داند
که هر که دل به تو پرداخت صبر نتواند
مگر تو روی بپوشی و گر نه ممکن نیست
که آدمی که تو بیند نظر بپوشاند
هر آفریده که چشمش بر آن جمال افتاد
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.