ما را ز انقلاب سر انتخاب نیست
چون انتخاب ما به جز از انقلاب نیست
دستور انتخاب به دستور داده است
دستی که جز به خون دل ما خضاب نیست
افراد خوب جمله زیان میکنند و سود
الا نصیب «لیدِر عالیجناب» نیست
گر پرسشی کنی ز خطایای او تو را
جز حرف ژاژ و حربه تهمت جواب نیست
نازم به محفلی که در آن بزم بیریا
فرقی میان هیچکس از شیخ و شاب نیست
شهر خراب و شحنه و شیخ و شهش خراب
گویا در این خرابه به غیر از خراب نیست
رأی خطا به دشمن خود میدهد کسی
کز فرط جهل صاحب رأی صواب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به انتقاد از وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه میپردازد. شاعر بیان میکند که انتخاب واقعی در این نظام وجود ندارد و هر انتخابی به نوعی انقلاب مرتبط است. او به فساد و بیمسئولیتی افرادی که در قدرت هستند اشاره میکند و آنها را متهم به گمراهی و فریب مینماید. همچنین به تفاوتهای بیمورد در جامعه انتقاد میکند و میگوید در این شرایط، حتی افراد خوب نیز زیان میکنند. شاعر در نهایت به نداشتن تفاوت میان افراد در جایگاههای مختلف اشاره کرده و میگوید همه از یک نوع نابسامانی رنج میبرند.
هوش مصنوعی: ما برای تغییر و تحول انتخابی نداریم، زیرا انتخاب ما تنها از راه تغییر و تحول امکانپذیر است.
هوش مصنوعی: انتخاب ما به وسیله دستانی انجام میشود که جز با رنج و درد و ناراحتی ما رنگ و جلوهای ندارد.
هوش مصنوعی: افراد خوب همواره ضربه میزنند و تنها نفع نصیب رهبر بزرگوار میشود.
هوش مصنوعی: اگر از او در مورد اشتباهاتش سوال کنی، جز سخنان بیهوده و تهمتهای ناروا چیزی نخواهی شنید.
هوش مصنوعی: به جمع و محفلهایی ارادت دارم که در آن، همه بدون هیچگونه تظاهر و ریا، در کنار یکدیگر قرار دارند و هیچ تفاوتی بین افراد، چه پیر و چه جوان، وجود ندارد.
هوش مصنوعی: شهر ویران شده و اوضاع نابسامان است. به نظر میرسد در این خرابه هیچ چیز جز ویرانی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که به شدت ناآگاه است و نمیتواند درست فکر کند، گاهی به دشمنش مشاوره نادرست میدهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای سروری که چون تو به رادی سحاب نیست
چون رای روشن تو بلند آفتاب نیست
مهمان رسیدهاند تنی چندم این زمان
قومی که شان برفتن از اینجا شتاب نیست
داریم کودکی که چو روی و چو موی او
[...]
با نور و تاب فکرت تو آفتاب نیست
آن را نظیر رای تو خواندن صواب نیست
تو آفتاب دینی و در آفتاب چرخ
صد یک ز رای و فکرت تو نور و تاب نیست
از آفتاب جود تو ای آفتاب دین
[...]
احوال ناتوانی ایام خویشتن
در مجلس رفیع تو گفتن ثواب نیست
داریم دلبری که چو روی و چو موی او
گلبرگ نوشکفته و مشک بتاب نیست
در بند خواب او همه حیران بمانده ایم
[...]
بیدار شو، دلا، که جهان جای خواب نیست
ایمن درین خرابه نشستن صواب نیست
از خفتگان خواب چه پرسی که حال چیست؟
زان خواب خوش که هیچ کسی را جواب نیست
چون هیچ دوست نیست وفادار زیر خاک
[...]
در خانه تا قرابهٔ ما پر شراب نیست
ما را قرار و راحت و آرام و خواب نیست
در خلوتی که باده و ساقی و شاهد است
حاجت به چنگ و بربط و نای و رباب نیست
خوش کن به باده وقت حریفان که پیش ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.