به پیری مر مرا دل زان جوان رست
خلاف کیش از تیری کمان جست
توام سودی به خط آسمان پای
چه برسایم زدست آسمان دست
کشی بر جای ماهی مه به قلاب
چو برسازی ز حلقه زلفکان شست
بجز از پرنیان ماه قصب پوش
دگر کشنید تا ماه از کتان خست
میانش گر همی سنجم به موئی
همانا باز موئی در میان هست
سرینش با کمر بین تا نگوئی
نشاید آسمان بر ریسمان بست
من از پیروز بالای وشاقان
فریدون از درفش کاویان مست
بسم سردار پایه سربلندی
اگرش آیم به خاک آستان پست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
به خود کشتن توان زین خاکدان رست
چنانک آن پیرماهی زافت شست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.