آه که شد شکسته دل خسته جگر برادرم
با لب خشک و چشم تر غرقه به خون برادرم
هر مژه زین مشاهدت تیر صفت به دیدگان
با همه سست گوهری سخت نشسته تا پرم
عرش فتاده بر زمین یا تن تو به خاک بر
آن تن و خاک و من همان زنده که خاک بر سرم
پهلوی تو به تیغ و نی چاک و به تیر کین رفو
زیبد اگر به خون خود سینه چو جامه بردرم
تا چه قیامت است این کامد و بر از ابتلا
غایله قیام او فتنه روز محشرم
کوکب عرش رفعتم داشت شرف به مهر و مه
زهره سفله مشتری ساخت ز ذره کمترم
ماتم قاسم جوان نفکند ار خلل به جان
کی دهد از کجا امان صدمه سوگ اکبرم
با مژه ای محیط زا ساخته گه چو ماهیم
گاه به آتش درون سوخته چون سمندرم
تا تن تو ز تاب دل شمع تمام سوخته
من چو چراغ نیم جان بر ره باد صرصرم
خاک بقای جان و تن رفت به باد نیستی
شاید اگر زچشم و دل غرقه در آب و آذرم
غارت خواهران نگر ناله دختران شنو
هان پدرانه ای صبا قصه رسان به مادرم
گه به نجف دواندم شکوه خون خسروان
گه به مدینه پو دهد دهشت نهب لشکرم
آتش جوشن و سپر سوخت سلیب و جامه ام
سیلی خصم و چوب نی گشت نقاب و معجرم
ماتم کشتگان غمی نهب حرم غم دگر
کوفه مصیبت دگر شام عزای دیگرم
ساخت سپهر سبز پی خاک سیه به خون تو
سرخ و فکند زرد رو کسوت نیل در برم
از لب خشک تشنگان اشک روان به بوم و بر
ز آتش داغ کشتگان آه دوان به اخترم
ماند به تاب تا ابد خسته تنم به سوگ تو
کلک مصیبت از ازل تا چه نوشته بر سرم
زین همه آتش ای عجب در نگداخت سنگدل
گوئی از آهن است و رو طینت جان و پیکرم
با شرف غلامیت والی و خطره شهی
در دو جهان مفاخرت بس که گدای این درم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر با حسرت و اندوه به مصائب برادرش می پردازد. او از درد و رنج خود و برادرش به خاطر ظلم و ستمی که بر آنان رفته، سخن میگوید. بیان تصاویر عاطفی و نمادین از قبیل خون، آتش و سوگ نشاندهندهی عمق اندوه اوست. شاعر به یاد میآورد که چگونه برادرش به شدت آسیب دیده و سرنوشت تلخی را تجربه کرده است. او همچنین از احساس یاس و ناامیدی نسبت به اوضاع و زمانه خود سخن میگوید و بر داغی که بر دلش نشسته، تأکید میکند. در نهایت، حس وفاداری به برادر و تعهد به ادامهی یادآوری مصیبتهای او در کلماتش به وضوح حس میشود.
هوش مصنوعی: آه که برادرم با دل شکسته و جگر خستهاش در حالی که لبهایش خشک و چشمانش پر از اشک و غرق در خون است، به حال و روزش مینگرم.
هوش مصنوعی: هر مژهی من به خاطر این تماشای زیبایی مانند پیکانی به چشمم نشسته و با وجود این که نازک و ضعیف است، به طور محکم در جای خود قرار دارد و مرا تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که آسمان به زمین آمده یا اینکه جسم تو به خاک افتاده است و من همان کسی هستم که خاک بر سرم است، ولی هنوز زندهام.
هوش مصنوعی: اگر سینهام را به خون خود ببندم و وصلهکاری کنم، این کار به شایستگی و زیبایی زخمها و جراحتهای تو خواهد بود که ناشی از تیغ و تیر کینه است.
هوش مصنوعی: تا چه زمانی این وضع ادامه دارد و این مشکلات و سختیها برطرف نمیشود، بهطوری که ظهور او تبدیل به آشوب و فتنهای در روز قیامت خواهد شد.
هوش مصنوعی: ستارهای که در عرش بالا قرار دارد، به احترام شما برتری یافته است. خورشید و ماه، که در نظر دیگران بالا هستند، من را از ذرهای کمتر قرار دادهاند.
هوش مصنوعی: غم و اندوه قاسم جوان، حتی اگر خللی به جان او وارد نکند، از کجا باید امیدی داشت که از صدمه سوگ اکبر رهایی یابد؟
هوش مصنوعی: با چشمانم فضایی زیبا خلق کردهام، گاهی مانند ماه درخشانم و گاهی مانند آتشی که در درونم میسوزد، همچون سمندر.
هوش مصنوعی: تا وقتی که وجود تو به خاطر عشق من مثل شمعی در حال سوختن است، من همچنان مانند چراغی نیمه جان در مقابل باد سرد و برخلاف سرنوشتم در انتظار تو هستم.
هوش مصنوعی: خاکی که منبع زندگی و وجود من بوده، به خاطر واقعیتهای فراوان به فراموشی سپرده شده است. شاید اگر از دید و احساسات خود غافل شوم و در زیباییهای زندگی غرق شوم، بتوانم این ناپایداری را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: به غارت رفتن خواهران و نالههای دختران را ببین و بشنو. ای نسیم، داستانی را به مادرم برسان.
هوش مصنوعی: گاهی به نجف میروم و در آنجا از عظمت و سرنوشت پادشاهان ناراحت میشوم و گاهی به مدینه میزنم، جایی که ترس و وحشت از حمله سپاهیان حس میشود.
هوش مصنوعی: آتش و جوشن (زره) و سپر سوختند، صلیب و لباس من هم کتک خصم شدند و چوب نی به عنوان نقاب و محجبه من درآمد.
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به اندوه و غم ناشی از کشته شدنها و مصایب در نقاط مختلف اشاره میکند. او از ماتم در یک سرزمین و مصیبتهای دیگر در نقاط مختلف، همچون حرم، کوفه و شام صحبت میکند. این بیان نشاندهنده عمق درد و اندوهی است که روح شاعر و جامعهاش را فراگرفته و هر کدام از این مکانها نمایانگر مصیبتهای جداگانهای است که بر سر مردم آوار شده است.
هوش مصنوعی: آسمان سبز به وسیلهٔ زمین تیره و سیاه خلق شده و خون تو باعث سرخی آن شده است. رو به زردی از کسوت نیل در بر دارم.
هوش مصنوعی: از لبهای خشک تشنگان اشکهایی سرازیر میشود، و در دیار و سرزمین، به خاطر آتش سوزان کشتگان، نالهای به آسمان میفرستم.
هوش مصنوعی: خستگی تن من تا ابد به خاطر غم تو باقی خواهد ماند و از ابتدای عمرم بر من نوشتهاند که چه مشکلات و مصیبتهایی را باید تحمل کنم.
هوش مصنوعی: از این همه آتش و شعله، عجیب است که دل سنگی من شعله ور نمیشود. گویی دل و وجود من از آهن ساخته شده و روح و جسمم همچنان در آرامش هستند.
هوش مصنوعی: با افتخار بودن در خدمت تو، همتای مقام بلند توست، و در سراسر جهان، هیچ چیز به اندازه افتخار گدایی در این درگاه نمیتواند مایه مباهات باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ترک قلندر من دوش درآمد از درم
بوسه گشاد بر لبم تنگ کشید در برم
در لب لعل ترک من آب حیات خضر بود
لب چو نهاد بر لبم گفتم خضر دیگرم
بوسه چو داد ترک من هندوی او شدم به جان
[...]
دوش چه خوردهای بگو ای بت همچو شکرم
تا همه عمر بعد از این من شب و روز از آن خورم
ای که ابیت گفتهای هر شب عند ربکم
شرح بده از آن ابا بیشتر ای پیمبرم
گر تو ز من نهان کنی شعشعه جمال تو
[...]
آه که شد برادرم غرقه به خون برابرم
خاک عجب مصیبتی ریخت زمانه برسرم
کاش از این خبر صبا قصه برد به مادرم
کشته برادر از جفا گشته اسیر خواهرم
بیار، می بریز، هی سبوسبو به ساغرم
نظاره کن به باطن و مبین به زهد ظاهرم
زخیل عاشقان اگر، نه برترم نه کمترم
اگر، که نیست باورت بگو که تا درآورم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.