ما خراب غم و خمخانه ز می آباد است
ناصح از باده سخن کن که نصیحت باد است
خیز و از شعله می آتش نمرود افروز
خاصه اکنون که گلستان ارم شداد است
سیل کهسار خم از میکده در شهر افتاد
وای بر خانه پرهیز که بی بنیاد است
با زلال خضرم از می روشن چه نیاز
چشمه آب سیاهی چو در این بغداد است
به جز از تاک که شد محترم از حرمت می
زادگان را همه فخر از شرف اجداد است
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله من
آنچه البته بجایی نرسد فریاد است
گفته ای نیست گرفتار مرا آزادی
نه که هر کس که گرفتار تو شد آزاد است
چشم زاهد به شناسائی سر رخ و زلف
دیدن روز و شب و اعمی مادرزاد است
گفتمش خسرو شیرین که ای دل بنمود
کآنکه در عهد من این کوه کند فرهاد است
هر که یغما شنود ناله گرمم گوید
آهن سرد چه کوبی دلش از پولاد است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای دل! امروز تو را روز مبارک بادست
که جهان خرم و سلطان جهان، دلشاد است
خوش برآ، چون خط دلدار، که در دور قمر
همه اسباب خوشی، دست فراهم دادست
هر پریشانی و تشویش که جمع آمده بود
[...]
هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است
جانم آن لحظه که غمگین تو باشد شاد است
الم و درد تو سرمایه روح و راحت
ستم عشق تو پیرایه عدل و داد است
عشق تو شاه سراپرده ملک ازل است
[...]
سرو تا بندهٔ بالای تو شد آزاد است
هر نفس کآن نه به یادِ تو برآید باد است
لطف فرمای و بده دادِ اسیران امروز
که تو را لطف خدا منصب شاهی داد است
غمزه چشم ستم آموز تو را شاگرد است
[...]
لب فروبستن ناصح گرهی بر باد است
صد ره این بست و گشادم بر یاد است
گل حسن تو بود در همه جا فصل بهار
بلبل باغ نوا از همه غم آزاد است
آدمی را ز همه چیز نفس منتخب است
[...]
گر به ظاهر کسی از قید جهان آزاد است
نیست بی مصلحتی، این روش صیاد است
چه توان کرد، هنر قسمت ما شد ز جهان
برطرف کی شود آن عیب که مادرزاد است
گر نمیرم، همه شب شمع صفت می میرم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.