گنجور

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

خواهم که: بزیر قدمت زار بمیرم

هر چند کنی زنده، دگر بار بمیرم

دانم که: چرا خون مرا زود نریزی

خواهی که بجان کندن بسیار بمیرم

من طاقت نادیدن روی تو ندارم

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

تا عمر بود، در هوس روی تو باشم

در خاک شوم، خاک سر کوی تو باشم

فردای قیامت نروم جانب طوبی

در سایه سرو قد دلجوی تو باشم

خوش آنکه زبان از پی دشنام برآری

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

چون قامت آن سرو سهی کرد هلاکم

سروی بنشانید، روان، بر سر خاکم

رفتی و دلم چاک شد از دست تو دلبر

باز آ و قدم رنجه نما در دل چاکم

گفتی که: هلاکت کنم از ناز و کرشمه

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۰

 

تا کی بدرت آیم و دیدار نبینم؟

صد بار ترا جویم و یک بار نبینم؟

گویا حرم کوی تو کعبه است و در آنجا

هر چند روم جز در و دیوار نبینم؟

دانی که: مرا بزمگه عیش کدامست؟

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

یارب، غم بی‌رحمی جانان به که گویم؟

جانم غم او سوخت، غم جان به که گویم؟

نی یار و نه غمخوار و نه کس محرم اسرار

رنجوری و مهجوری و حرمان به که گویم؟

آشفته شد از قصه من خاطر جمعی

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۱

 

ای ماه من و شاه سپاه همه خوبان

خوبان همه شاهند و تو شاه همه خوبان

آنجا که تو بر مسند عزت بنشینی

بر باد رود حشمت و جاه همه خوبان

از حسرت آن چشم، که بی سرمه سیاهست

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

برخیز و بسر وقت اسیران گذری کن

چشمی بگشا، سوی غریبان نظری کن

ای گریه، بیا، در غم هجرش مددی کن

وی ناله، برو، در دل سختش اثری کن

چون آینه هر لحظه بهر کس منما روی

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۱۳

 

در کوی بتان نیست کسی زار تر از من

در پیش عزیزان جهان خوارتر از من

گفتی که: مرا یار وفادار بسی هست

هستند، ولی نیست وفادارتر از من

گر طالب آنی که: بیاری بنشینی

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۲

 

ای همچو پری از من دیوانه رمیده

صد بار مرا دیده و گویی که ندیده

دریاب، که ماتم‌زدهٔ روز فراقت

هم چهره خراشیده و هم جامه دریده

ای وای! بر آن عاشق محروم! که هرگز

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۵

 

خطت، که رقم بر ورق لاله کشیده

بر گرد گل از عنبر تر هاله کشیده

سالیست شب هجر تو و عاشق مسکین

هر روز ز تو محنت صد ساله کشیده

زان لب، که گزیدی، ز سر ناز بدندان

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۲

 

ای تیر غمت را دل عشاق نشانه

خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه

گه معتکفِ دِیرم و گه ساکن مسجد

یعنی که ترا می‌طلبم خانه به خانه

هر کس به زبانی صفت مدح تو گوید

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۹

 

دوشینه کجا رفتی و مهمان که بودی؟

دل بی تو بجان بود، تو جانان که بودی؟

این غصه مرا کشت که: غمخوار که گشتی؟

وین درد مرا سوخت که: درمان که بودی؟

با خال سیه مردم چشم که شدی باز؟

[...]

هلالی جغتایی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode