گنجور

 
هلالی جغتایی

خطت، که رقم بر ورق لاله کشیده

بر گرد گل از عنبر تر هاله کشیده

سالیست شب هجر تو و عاشق مسکین

هر روز ز تو محنت صد ساله کشیده

زان لب، که گزیدی، ز سر ناز بدندان

چون برگ گل آزردگی ژاله کشیده

دنبال دلم تیغ کشد چشم تو هر دم

فریاد از آن نرگس دنباله کشیده!

در بزم غمت با دل پر درد، هلالی

هر لحظه بقانون دگر ناله کشیده