تا عمر بود، در هوس روی تو باشم
در خاک شوم، خاک سر کوی تو باشم
فردای قیامت نروم جانب طوبی
در سایه سرو قد دلجوی تو باشم
خوش آنکه زبان از پی دشنام برآری
من دست برآورده، دعاگوی تو باشم
پهلوی تو پیوسته نشینند رقیبان
تا من نتوانم که بپهلوی تو باشم
از غمزه تو کاست تن من، که چو مویی
من موی شوم در خم گیسوی تو باشم
هر گه که از تو ناز بری دست بچوگان
خواهم همه تن سر شوم و گوی تو باشم
ای شاخ گل تازه، منم بلبل این باغ
معذورم، اگر شیفته روی تو باشم
روزی که فلک نام مرا خواند: هلالی
می خواست که من مایل ابروی تو باشم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون دولت آن نیست که پهلوی تو باشم
کم زان که فتاده به سر کوی تو باشم
کشتن چو ترا خوی شد، اکنون من و این درد
یک روز مگر راتبه خوی تو باشم
هر صبح به قبله همه خلق و من بدکیش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.