شها ، دست و تیغت در ایوان و میدان
یکی زر فشاند، یکی سرفشاند
شمال سحرگاه الطاف برت
گل باغ آمال را بشکافند
سرشک سحاب کف در فشان
ز خارا مه دی ریاحین دماند
که گیرد بکف کعتبین خلافت
که در ششدر چرخ جافی نماند؟
دهان سیادت رکاب تو بوسد
زبان سعادت ثنای تو خواند
نه جودست هر چان کف تو نبخشد
نه علمست هر جان دل تو نداند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به زنجیر زلفت دل ماست در بند
ز سر رشته عقل بگسسته پیوند
رقیبا، مران از در دوست ما را
که بینند سگ را بروی خداوند
به توبه مکن دعوت ای شیخ ما را
[...]
ز زلف تو جان چون شود فارغ آیند
که هر رشتهای بر رشتهای هست پیوند
به تیری ز مژگان نواز این دلم را
از آن چشم سحار این جور تا چند
شکر گر مکرر کند نام خود را
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.