به زنجیر زلفت دل ماست در بند
ز سر رشته عقل بگسسته پیوند
رقیبا، مران از در دوست ما را
که بینند سگ را بروی خداوند
به توبه مکن دعوت ای شیخ ما را
که ما اول از عهد خوردیم سوگند
شناسیم قدر سگان درش را
که ما هم در آن کو دویدیم یکچند
رقیب ستمکاره بر جان شاهی
جفا میپسندد، خدایا تو مپسند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و وابستگی عمیق شاعر به معشوق میپردازد. او از زنجیر زلف معشوق صحبت میکند که دلش را در بند کرده و عقلش را از او جدا کرده است. شاعر به رقیب هشدار میدهد که از ورود به زندگیاش دوری کند و همچنین از دعوت به توبه میگوید، زیرا آنها از ابتدا در عشق سوگند خوردهاند. در نهایت، او به خداوند پناه میبرد و از او میخواهد که رنج و ستم رقیب را نپسندد.
هوش مصنوعی: دل ما به زنجیر زلف تو گرفتار است و عقل ما از این روابط به هم خورده و گسسته شده است.
هوش مصنوعی: ای رقیب، ما را از درِ دوست دور نکن که اگر تو میبینی، سگ را در برابر خداوند نگهداشتهاند.
هوش مصنوعی: ای شیخ، ما را به توبه دعوت نکن، زیرا ما از همان آغاز زندگی، بر روی قسمهایی که خوردیم، ایستادهایم.
هوش مصنوعی: ما میزان ارزش و منزلت سگان در درگاه را میشناسیم، زیرا ما نیز زمانی در آن کوه دویدهایم و تجارب مشابهی داشتهایم.
هوش مصنوعی: رقیب ظالم به جان شاه سخت بیرحمی میکند، اما خداوندا، تو این را نپسند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شها ، دست و تیغت در ایوان و میدان
یکی زر فشاند، یکی سرفشاند
شمال سحرگاه الطاف برت
گل باغ آمال را بشکافند
سرشک سحاب کف در فشان
[...]
ز زلف تو جان چون شود فارغ آیند
که هر رشتهای بر رشتهای هست پیوند
به تیری ز مژگان نواز این دلم را
از آن چشم سحار این جور تا چند
شکر گر مکرر کند نام خود را
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.