گنجور

 
وطواط

شها ، دست و تیغت در ایوان و میدان

یکی زر فشاند، یکی سرفشاند

شمال سحرگاه الطاف برت

گل باغ آمال را بشکافند

سرشک سحاب کف در فشان

ز خارا مه دی ریاحین دماند

که گیرد بکف کعتبین خلافت

که در ششدر چرخ جافی نماند؟

دهان سیادت رکاب تو بوسد

زبان سعادت ثنای تو خواند

نه جودست هر چان کف تو نبخشد

نه علمست هر جان دل تو نداند

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode