خرام سر و تو جان را حیات دمبدمست
نهال قد ترا آب خضر در قدمست
خوشم بنقش جمالت که در صحیفه ی حسن
مراد از قلم آفرینش این رقمست
بغیر آن رخ چون گل که تا ابد باقیست
نظر به هر چه درین باغ می کنم عدمست
یکی هزار شد آشوب حسنت از خط سبز
فغان ز خامه ی صنع، این چه شیوه ی قلمست
به ماه روی تو این آزرو که من دارم
هزار سال اگر بینمت هنوز کمست
بناز بر مگذر از دعای اهل نیاز
که جلوه ی گل و سرو از نسیم صبحدمست
بزخم تیر جفا از حریم حرمت تو
برون نرفت فغانی که صید این حرمست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و لطافت محبوب میپردازد و تجلیاتی از عشق و اشتیاق به معشوق را به تصویر میکشد. شاعر به صفات و زیباییهای معشوق اشاره میکند و آنها را با طبیعت و عناصر زندگی مقایسه میکند. او به زندگی و حیات معشوق اشاره دارد که همیشه تازگی دارد و هر نقطه از زیباییهای او برایش الهامبخش است. همچنین، شاعر به احساس عمیق خود و ارتباط معنویاش با معشوق اشاره میکند و ابراز میکند که دیدن او برایش همیشه کم است و دعا و نیایش برای وصال او در روحش جاری است. در نهایت، شاعر از درد و رنج ناشی از جدایی نیز سخن میگوید.
هوش مصنوعی: وقتی تو با سر و قدمهای پرجنبوجوشت حرکت میکنی، زندگی و انرژی به جان من میبخشی. مثل اینکه در هر قدمات، آب حیات و طراوتی وجود دارد که به تو قدرت رشد و شادابی میدهد.
هوش مصنوعی: از زیبایی چهرهات خوشحالم، چرا که در کتاب زیباییها، این تصویر نتیجهی هنر آفرینش است.
هوش مصنوعی: به غیر از چهرهی او که مانند گل همیشه باقیست، هر چیزی که در این باغ میبینم، مانند نیستی و عدم است.
هوش مصنوعی: آشوب زیبایی تو به حدی است که هزاران نفر را مجذوب خود کرده است. نالهای از خط سبز تو به وجود آمده که از آن دستان هنرمند زاده میشود. این چه نوعی از خطوط است که اینچنین تأثیری میگذارد؟
هوش مصنوعی: من هزار سال هم که منتظرت باشم، باز هم آرزوی دیدن چهرهات برای من کم خواهد بود.
هوش مصنوعی: به زیبایی کسی که در حال نیاز و درخواست است نرمی کن، چرا که زیبایی گل و سرو ناشی از نسیم صبحگاهی است.
هوش مصنوعی: به خاطر زخم تیر و جفای دیگران، احترام و حریم تو دیگر پابرجا نمانده است و این فغان و ناله ناشی از غم همین به هم ریختگی میباشد؛ چرا که این دل به هر حال اسیر این حریم و محبت توست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
فدای بلخ دل من،که روضهٔ ارمست
حریم او بامان همچو بیضهٔ حرمست
همه سعادت بلخ و همه سلامت او
که بیضهٔ حرمست و چو روضهٔ ارمست
نه بحر و چرخ و لیکن چو بحر و چرخ مقیم
[...]
ترا که موی میان هم وجود و هم عدمست
دو زلف افعی صحاک و چهره جام جمست
بتیرگی شده آشفته تر حقیقت شرع
سواد زلف تو گوئی که رای بوالحکمست
ز دور چرخ شبی این سؤال می کردم
[...]
بهر کجا که رسد عشق شاه محترمست
صفات عشق تو گفتن نشانه کرمست
مرو بپیش، که ترسم که باز گردانند
که علت حدثان نفی معنی قدمست
بدان که: جان تهی همچو جسم بی جانست
[...]
چمن ز سایه ی سروت چو گلشن ارمست
نهال قد ترا آب خضر در قدمست
یکی هزار شد آشوب حسنت از خط سبز
فغان ز خامه ی صنع این چه شیوه ی قلمست
خوشم به نقش جمالت که در صحیفه ی حسن
[...]
مرا ز عشق تو صد گونه محنت و المست
هزار محنت و با محنتی هزار غمست
اگر چه با من مسکین بسی جفا کردی
زیاده ساز جفا را، که این هنوز کمست
تویی حیات من و من ز فرقتت بیمار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.