ضیاء الدین، ترا در کامرانی
هزاران سال بادا زندگانی
وفاک الله نائبة اللیالی
وصانک من ملمات الزمانی
تو آن صدری که در صدر تو یابند
همه انواع دانش را نشانی
جنابک روضة الاقبال تزری
اطایبها بروضات الجنانی
به طلعت صد هزاران آفتابی
به رفعت صد هزاران آسمانی
یشق اذا بدا بدر الدیاجی
جبینک والدجی ملقی الجرانی
تو در چشم معالی همچو نوری
تو در جسم معانی همچو جانی
ایابن المصطفی قفت البرایا
باصناف المعالی و المعانی
بود از خلق و خلق چون تو فرزند
روان مصطفی را شادمانی
غدا ولداک بل عضداک بحرا
وسیفا بالبیان والبنانی
دو تحفه گشته دین را از تو ظاهر
کز ایشان است دین را کامرانی
هما غیثان لکن فی العطایا
هما لیثان لکن فی الطعانی
ز شمس دین کرم را تندرستی
ز زین دین ستم را ناتوانی
فهذا ماله فی العلم ند
فهذا ماله فی الحلم ثانی
یکی را در مکارم پیشوایی
یکی را بر محامد قهرمانی
رئیس المشرقین غدوت صدرا
جمال شمال اولادالقرانی
به گاه حزم چون کوه متینی
به وقت عزم چون باد بزانی
حوی قصب السباق من البرایا
یمینک فی العلی یوم الرهانی
اگر زیر سپهری صد سپهری
وگر اندر جهانی صد جهانی
فسخطک کله سودالمنایا
و غلوک کله بیض الامانی
بزرگا، در فصاحت داستانم
چنان کندر سخاوت داستانی
فنثری دونه نثر الئالی
و نظمی دونه نظم الجمانی
مرا با حملهٔ گردون بسذه است
زبانی همچو شمشیر یمانی
و فی طی اللسانی تری لعمری
جمال المرء لا فی الطیلسانی
و لیکن چون نبینم رونق فضل
چه سود از فضل و از چیره زبانی ؟
سکنت الارض لکن عظم قدری
ثنی عن مدح اهلیها عنانی
ندارم دانش خود را سبک سنک
نیارم جز به صدر تو گرانی
علیک لدی الوری ماعشت اثنی
نعم و بحرمة سبع المثانی
همیشه مدح من خادم ترا باد
که قدر مدح من خادم تو دانی
نعش الدا علیرغم العادی
طلیق الوجه ، فیاض البنانی
ز تو دین را بقای جاودان است
ترا بادا بقای جاودانی
توتع دائماً مالاح فجر
برفعة منصب و علو شانی
به پیش خاطر تو باد پیدا
فلک را جمله اسرار نهانی
اتاک الموسم المیمون فاسعد
له والبس جاابیب الامانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و مدح شخصیتی بزرگ و والا میپردازد که از نظر دانش و فضائل در جایگاه بالایی قرار دارد. شاعر از زیباییها و صفات نیکوی وی سخن میگوید، او را به نور و روشنایی تشبیه میکند و به قدرت و بلندی مقام او اشاره میکند. همچنین از زحمات و کوششهای او در راه دین و پایداری آن یاد میکند و به این نکته تأکید میکند که وجود او باعث افتخار و خوشحالی برای دیگران است. در این متن، شاعر از آرزوها و امیدهای خوب برای آینده نیز سخن میگوید و برای این شخصیت بزرگ، برکت و موفقیتهای پیدرپی را آرزو دارد.
هوش مصنوعی: به تو، ای ضیاء الدین، آرزوی زندگی هزاران ساله در خوشبختی و کامیابی دارم.
هوش مصنوعی: خداوند تو را از سختیهای روزگار محفوظ نگه دارد و از مشکلات و چالشهای فراوانی که در مسیر زندگی وجود دارد، محافظت کند.
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که در وجودت همه انواع دانش و آگاهیها را میتوان یافت.
هوش مصنوعی: جنابک، باغ خوشبختیها را با نعمتهایش مشغول کردهای، همانطور که باغهای بهشت انسانها را شاداب میکند.
هوش مصنوعی: تو دارای چهرهای هستی که مانند هزاران خورشید درخشان است و به بلندای تو شایستگی به اندازه صدها آسمان را داریم.
هوش مصنوعی: وقتی که چهرهات مثل ماه در شبهای تار پیدا میشود، تمام زیباییهای شب را تحت الشعاع قرار میدهد.
هوش مصنوعی: تو در چشمهای بزرگ و باارزش مانند نوری میدرخشی و در وجود معانی و مفاهیم مانند جانی زندگیبخش هستی.
هوش مصنوعی: ای فرزند پیغمبر، تو در میدان فضایل و معانی مختلفی درخشانی و برتر از دیگران هستی.
هوش مصنوعی: وجود تو، که از میان مردم برخاستهای، مانند فرزند پیامبر، موجب شادمانی روح پیامبر است.
هوش مصنوعی: ای پسرم، تو به مانند درختی بلند و استوار خواهی بود که ریشهاش در آبهای زلال جاری است و با کلام شیوا و دلنشین خود همه را مجذوب میکند.
هوش مصنوعی: دو نعمت از تو به دین نمایان شدهاند که از طریق آنها دین به کمال رسیده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که دو موجودیت در ظاهر و رفتار متفاوت هستند. در ابتدا، به تصویر هماهایی اشاره میکند که در هنگام باران، بخشش و رحمت را که به طبیعت و مردم میبخشند، تداعی میکند. اما در ادامه، به ویژگیهای دیگری مانند قدرت و شجاعت، که در میدان جنگ و در موقعیتهای چالشبرانگیز ظاهر میشوند، اشاره دارد. به عبارتی، این دو موجود در عین لطافت، در برخوردهای جدی و خطرناک بسیار قوی و جسورند.
هوش مصنوعی: به خاطر دین شمس دین کرم، سلامتی و تندرستی حاصل شده و از این دین، ظلم و ستم کاهش یافته است.
هوش مصنوعی: این شخص در علم هیچ جایگاهی ندارد و در حلم و اخلاق نیز به مراتب بهتر از آن نیست.
هوش مصنوعی: یک نفر در ویژگیهای نیکو سرآمد و رهبری است، و نفر دیگری در فضایل و مقامهای برجسته مانند یک قهرمان به شمار میآید.
هوش مصنوعی: رئیس مشرقین در صبحگاه، زیبایی از جانب شمال فرزندان قرآن را به دوش میکشد.
هوش مصنوعی: در زمان احتیاط، مانند کوهی استوار و محکم باش و در لحظه تصمیمگیری، همچون بادی تند و سریع عمل کن.
هوش مصنوعی: در روز رقابتهای بزرگ، تو در پیشرفت و موفقیت از بقیه جلوتر خواهی بود و نصرت و پیروزی در دستان توست.
هوش مصنوعی: اگر در زیر این آسمان صدها آسمان وجود داشته باشد و یا در این دنیا صدها دنیا دیگر، باز هم چیزی از حقیقت کم نمیشود.
هوش مصنوعی: خشم تو تمام آرزوها را به یأس تبدیل میکند و امید و آرزوی تو همه به سراب میماند.
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، داستان من در فصاحت به قدری واضح و روشن است که مانند داستانی از سخاوت میدرخشد.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که شاعر به توصیف زیباییهای نثر و نظم میپردازد و بیان میکند که نثر از لحاظ ظرافت و جلا همچون مرواریدها و نظم هم از نظر زیبایی و هماهنگی مشابه جواهرات است. به عبارتی، هر کدام از این دو نوع ادبی، زیبایی و ارزش خاص خود را دارند.
هوش مصنوعی: من تحت فشار و هجمهٔ روزگار قرار گرفتهام و زبانم به تندی و برندگیِ شمشیر یمنی است.
هوش مصنوعی: در کلام و گفتار انسان، زیبایی او به وضوح نمایان است، نه در پوشش و ظاهرش.
هوش مصنوعی: اما وقتی رونق علم و دانش را نبینم، این چه فایدهای دارد که بر علم و سخنوری تسلط داشته باشم؟
هوش مصنوعی: زمین سکوت کرده، اما عظمت جایگاه من مانع شده که درباره مردم آن زمین مدح و ستایش کنم.
هوش مصنوعی: اگرچه دانش و علم زیادی ندارم، اما سنگینی و اهمیت آن را تنها در کنار تو احساس میکنم.
هوش مصنوعی: درود بر تو ای کسی که در میان مردم زندگی میکنی، با تمام نعمتها و ارزشهای بزرگ.
هوش مصنوعی: همواره آرزو دارم که ستایش من، خدمتگزار تو باشد، چون تو ارزش ستایش من را میدانی.
هوش مصنوعی: جسد مرده با وجود این که معمولاً در قید و بند است، در اینجا با چهرهای آزاد و زیبا به نظر میرسد و جلوهگر شگفتیهایی است.
هوش مصنوعی: از توست که دین همیشگی و جاودانی دارد، پس برای تو نیز دوام و بقا میطلبم.
هوش مصنوعی: تو همیشه در انتظار روشنایی صبح هستی که با علو مقام و بلندای شأن تو همراه باشد.
هوش مصنوعی: در برابر یاد تو، آسمان همه رازهای پنهان را آشکار میکند.
هوش مصنوعی: فصل خوب و پربرکتی به تو رسیده است، پس به استقبال آن برو و آرزوهای زیبایت را به نمایش بگذار.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
ولیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
به جام اندر تو پنداری روان است
و لیکن گر روان دانی روانی
به ماهی ماند ، آبستن به مریخ
بزاید ، چون فراز لب رسانی
شکفته شد گل از باد خزانی
تو در باد خزانی بی زیانی
همه شمشاد و نرگس گشتی ای دل
چه چیزی مردمی یا بوستانی
ز بوی موی پیچان سنبلی تو
[...]
دریغا میر بونصرا دریغا
که بس شادی ندیدی از جوانی
و لیکن راد مردان جهاندار
چو گل باشند کوته زندگانی
مرا تا باشد این درد نهانی
تو را جویم که درمانم تو دانی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.