ایا چرخ از حملهٔ تو جهان
غلام جناب رفیعت جهان
شده فتح را تیغ تو سازگار
شده عدل را ملک تو قهرمان
سپاه ترا گشته عصمت پناه
حسام ترا گشته نصرة فسان
کمین پایهٔ قدر تو مهر و ماه
کهین پایهٔ جود تو بحر و کان
ترا عالم محمدت زیر دست
ترا بارهٔ مفخرت زیر ران
نه ایام را از تو کاری نهفت
نه افلاک را از تو رازی نهان
جلال تو با چرخ گشته قرین
لوای تو با نصر کرده قران
براه امل جود تو بدرقه
ز سر ظفر تیغ تو ترجمان
شده بندهٔ صدر تو مرد و زن
سده سخرهٔ حکم تو انس و جان
چو بر بندی از بهر کوشش کمر
چو بگشایی از بهر بخشش بنان
زمین جمله رنگین کنی چون بهار
جهان جمله زرین کنی چون خزان
تویی آسمان و زبیم تو خصم
نداند زمین را همی زآسمان
ترا از حوادث زیان نیست هیچ
حوادث را فلک ندارد زیان
بنالد عدو چون کمان از فزع
چو تیر تو گردد قرین کمان
بشمشیر فتنه نشانت نماند
زفتنه در اطراف عالم نشان
وحوش و طیوری ، که در دشتهاست
شده جمله تیغ ترا میهمان
تو مهر سپهری وزین کرده ای
بروز و بروزی خلقان ضمان
چو گردد گران صفدران را رکاب
چو گردد سبک سر کشان را عنان
بتفسد زمین از فروغ ضراب
بجوشد جهان از نهیب طعان
چو صرصر برد حمله رخش و سمند
چو آتش زند شعله تیغ و سنان
زمین را ز خون سپه پیرهن
هوا را ز گرد سیه طیلسان
گوان پایها در نهاده بمرگ
یلان دستها برگرفته زجان
ز تیغ چو نیلوفر اطراف دشت
شود لعل مانندهٔ ارغوان
در آن لحظه باشی میان دو صف
چو پیل دمان و چو شیر ژیان
نه ایام یابد ز رمحت نجات
نه افلاک یابد ز تیغت امان
ز گرزت همه صفدران در خروش
ز تیرت همه سرکشان در فغان
بسا جان که از بدسگالان ملک
ستانی از آن خنجر جان ستان
خدنگ تو چون شد روان در مصاف
چو خاک زمین خوار گردد روان
تو شاه زمینی و ملک زمین
بخواهی گرفتن زمان تا زمان
بگیتی شود ملک تو مشتهر
بعالم شود جود تو داستان
بتیغ سرافشان بر آری دمار
هم از قصر قصیر ، هم از خان خان
هموای تو جویند خردو بزرگ
ثنای تو گویند پیرو جوان
همه پیشوایان دنیا و دین
بخدمت ببندند پیشت میان
زهی ! مشتری طلعتت را رهی
زهی ! آسمان همتت را مکان
تویی بر همه صفدران کامگار
تویی بر همه خسروان کامران
شد ز آتش تیغ چون آب تو
دل دشمنان پر شرار و دخان
چرا چشم عیش عدو تیره گشت؟
گرش گر ز تو سرمه کرد استخوان
ز باران لطف تو در ماه دی
بروید ز خارا همی ضیمران
جهان داشت آیین و سان ستم
ز خوف دگر کرده آیین و سان
شها ، حال بنده دانسته ای
که هستم بمدحت گشاده زبان
بمهر تو پرداخته جان و دل
ز بهر تو بگذاشته خانمان
بغیبت ترا بوده ام شکر گوی
بحضرت ترا بوده ام مدح خوان
تو دانی که : امروز از اهل فضل
منم بر سپاه سخن پهلوان
ز نثرم بخجلت نجوم سپهر
ز نظم بحیرت عقود جمان
نه چون صوت من نفمهٔ عندلیت
نه چون طبع من ساحت بوستان
بنظم سخن دو زبانم ولیک
بنقل سخن نیستم دو زبان
نبینی در افعال من هیچ بد
اگر سیرت من کنی امتحان
منم بندهٔ مخلص تو بطبع
مرا بندهٔ مخلص خویش خوان
مشو بدگمان در چو من بنده ای
بتمویه این و بتزویر آن
بیک قصد صاحب غرض مدتی
فتادم بکنجی درون ناتوان
نه روح مرا راحت لهو و عیش
نه شخص مرا لذت آب و نان
ز مویه شدم همچو مویی نحیف
ز ناله شدم همچو نالی نوان
بحق معالی ، که بودی دریغ
اگر در عنا مردمی رایگان
چه کردم ؟ چه آمد ز من در وجود؟
که گشتم بدین سان اسیر هوان
نه با لذت و راحتم اتصال
نه با نعمت و حرمتم اقتران
در آنروزگاری که حاصل نبود
مرا عشر این نظم و نثر و بیان
باین طول مدت درین بارگاه
باین حق خدمت درین آستان
رسیدم هر ساله شش هفت بار
زصدر تو تشریفهای گران
گهی جامهایی چو باغ بهار
گهی بارهایی چو باد بزان
گهی بدرهایی پر از زر سرخ
گهی بردگانی چو حور جنان
چو شد بیکران خدمت و فضل من
چرا کم شد آن بخشش بیکران؟
همی تا نباشد عیان چون خبر
همی تا نباشد یقین چون گمان
ترا باد مجد و معالی مدام
ترا باد ملک بقا جاودان
ولی ترا روی چون لاله سرخ
عدوی ترا چهره چون زعفران
بماناد تا دامن رستخیز
همی پادشاهی در این خاندان
همایونت عید و ز خوف و وعید
عدو مانده غمگین و تو شادمان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به ستایش و تحسین شخصیتی والا و قدرتمند پرداخته است که در میدان نبرد و حکومت خود را به عنوان قهرمان شناخته شده است. شاعر به زیبایی و عظمت او اشاره میکند و نشان میدهد که در زیر سایه سلطنت و قادر بودن او، جهان رنگین و پر از خیر و برکت شده است. این شخصیت، نه تنها در جنگها پیروز است، بلکه عادل و مهربان نیز بوده و به نظر میرسد که حوادث و مشکلات به او آسیبی نمیزنند. همچنین، شاعر از وفاداری و ارادت خود به این شخص سخن میگوید و از تلاشهایش برای خدمت به او و جامعهی انسانی یاد میکند. در نهایت، به پیروزی و سلطاننشینی این شخصیت در برابر دشمنان اشاره میشود که او را به عنوان قهرمان و محبوب تودهها میسازد.
هوش مصنوعی: آیا چرخ (سرنوشت) به خاطر حملهٔ تو، جهانی را به خدمت گرفته است؟
هوش مصنوعی: تیغ تو به پیروزی کمک کرده و عدالت به وسیله تو به قهرمانی دست یافته است.
هوش مصنوعی: سربازانت پناهگاه عصمت شدهاند و حسام تو به یاری و حمایت تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: ماه و خورشید در کمین مقام والای تو هستند، در حالی که سخاوت و generosity تو همچون دریا و اساس زمین است.
هوش مصنوعی: تو تحت آموزش و تربیت پیامبر هستی و این موضوع باعث افتخار توست.
هوش مصنوعی: نه روزگار از تو چیزی پنهان دارد و نه آسمانها رازهایی در دل خود دارند.
هوش مصنوعی: عظمت و شکوه تو با حرکت آسمان در ارتباط است و پرچم تو با یاری و نصرت قرآن به اهتزاز درآمده است.
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از generosity و کرامت اشاره دارد. در آن، شاعر از ویژگیهای بزرگ و خیرخواهانه یک شخص صحبت میکند و به تاثیری که این ویژگیها در زندگی و موفقیتهای دیگران دارند اشاره میکند. همچنین، به نقش مثبت و راهنمایی که این شخصیت در زندگی مردم دارد، اشاره شده است.
هوش مصنوعی: مرد و زن به پیروان تو تبدیل شدهاند و همهٔ انسانها و جانها، تسلیم احکام تو شدهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که برای تلاش و کوشش خود را آماده میسازی، هنگام بخشش و انفاق، دستت را آزاد کن.
هوش مصنوعی: زمین را در بهار به زیباییهای رنگینش تشبیه میکند و به خزان اشاره میکند که مانند طلا، دنیا را زیبا میسازد. این یعنی در هر فصل، جلوهای متفاوت و زیبا وجود دارد که به نوعی به تغییرات طبیعی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: تو همان آسمانی و دشمن تو، زمین را که در دامن توست، نمیشناسد.
هوش مصنوعی: تو از پیش آمدها آسیب نمیبینی، چون حوادث سرنوشت هیچ زیانی برایت به دنبال ندارد.
هوش مصنوعی: دشمن از ترس ناله میزند؛ مانند کمان که از تنش کشیده میشود، وقتی تیر تو در کنار کمان قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: با شمشیر فتنه، نشانی از فتنه در اطراف عالم باقی نمیماند.
هوش مصنوعی: وحوش و پرندگان، که در دشتها هستند، همه به دنبال شمشیر تو آمدهاند.
هوش مصنوعی: تو مانند خورشیدی در آسمان درخشان شدهای و باعث روشنایی و روشن شدن روز مردم شدهای.
هوش مصنوعی: زمانی که سربازان سنگینسلاح در میدان جنگ فشار میآورند، کنترل و هدایت افرادی که سبکسر و بیپروا هستند، آسانتر میشود.
هوش مصنوعی: زمین از نور زر و سیم خراب میشود و جهان از صدا و هیاهوی طعنه و کنایه دچار آشفتگی میگردد.
هوش مصنوعی: وقتی که باد سختی وزید، به صورت سریع و رعدآسا، قدرت و شجاعت اسب و سمند به نمایش درآمد و همچون شعلهای که از آتش بر میخیزد، تیغ و نیزه درخشید.
هوش مصنوعی: زمین پر از خون است و سپاه در حال نبرد است، و هوا پر از غبار سیاهی است که از کشتار به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: گوان پایها را به زمین انداخته و یلان دستها را از زندگی بلند کردهاند.
هوش مصنوعی: وقتی که گل نیلوفر در کنار دشت به وجود میآید، مانند سنگهای قیمتی و قرمز رنگی میشود که به رنگ ارغوانی هستند.
هوش مصنوعی: در آن لحظه مانند یک فیل در میان دو صف هستی، شبیه به شیری که در حال شیرینکاری است.
هوش مصنوعی: نه روزها از حرکت تو رهایی مییابند، و نه آسمانها از تیغ تو در امان هستند.
هوش مصنوعی: از نیروی تو، همه دلاوران به جنب و جوش آمدهاند و از تیر تو، تمام سرکشها در حال ناله و شکایت هستند.
هوش مصنوعی: بسیاری از جانها به خاطر بدخواهیها و توطئههای دشمنان به زودی از دست میروند، همانطور که خنجر جانستون جان را میگیرد.
هوش مصنوعی: زمانی که تیر تو روانه میدان جنگ شود، مانند خاک زمین خوار و بیارزش میگردد.
هوش مصنوعی: تو فرمانروا و پادشاهی بر زمین، اگر بخواهی میتوانی بر زمان و سرنوشت مسلط شوی.
هوش مصنوعی: اگر بگیتی نام تو مشهور شود، بزرگواری و سخاوت تو در جهان داستانی خواهد شد.
هوش مصنوعی: با شمشیر درخشان خود، تو میتوانی به راحتی پایان کار را برای هر دو، هم برای کاخنشینان و هم برای افراد عادی رقم بزنی.
هوش مصنوعی: همه، از خرد و بزرگ، به دنبال تو هستند و دربارهی تو سخن میگویند، چه پیران و چه جوانان.
هوش مصنوعی: تمام رهبران و پیشوایان جهان و دین باید در برابر تو تسلیم شوند و به خدمت تو درآیند.
هوش مصنوعی: چه خوب! چهرهی تو همچون مشتری درخشان است، و چه عالی! آسمان تلاش و ارادهی تو مکان و محل بلندی است.
هوش مصنوعی: تو برندگان و موفقترینهای خود را تحت تأثیر قرار میدهی و برترینهای همه زمانها را شکست میدهی.
هوش مصنوعی: از شدت تیزی و خشم تیغ، دلهای دشمنان مانند آتش میسوزد و پر از آشوب و دود شده است.
هوش مصنوعی: چرا چشمان دشمن از خوشحالی تار شد؟ آیا چون این دشمن، از خاک تو، سرمه درست کرده است؟
هوش مصنوعی: باران رحمت تو در ماه دی باعث میشود که حتی از سنگها هم گیاهان تازهای برویند.
هوش مصنوعی: جهان به خاطر ترس از دیگران، شیوه و رفتار ظلمآمیز خود را تغییر داده بود.
هوش مصنوعی: ای پروردگار، تو حال من را میدانی؛ من برای ستایش تو زبانم را به نیکی باز گذاشتهام.
هوش مصنوعی: با عشق و محبت تو، جان و دل خود را فدا کردهام و به خاطر تو، زندگی و خانهام را رها کردهام.
هوش مصنوعی: در غیبت تو همواره به نیایش و سپاسگزاری پرداختهام و در حضور تو هم به ستایش و مدح تو پرداختهام.
هوش مصنوعی: تو میدانی که امروز من از اهل فضل و دانش هستم و در جمعی که به مقام پهلوانی رسیدهاند، سخن میگویم.
هوش مصنوعی: از نثر من ستارههای آسمان شرمندهاند و از نظم من، دریاهای پر از جواهرات خجالت میکشند.
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که صدا و سخن من مانند نغمهای دلنشین نیست و همچنین طبیعت و ویژگیهای من به زیبایی و دلنشینی باغ و بوستان نمیرسد. به عبارتی، او خود را کمتر از آن چیزی میبیند که در موقعیتهای زیبای طبیعی و هنری وجود دارد.
هوش مصنوعی: من در نظم و چینش کلمات، توانایی دارم که به دو زبان سخن بگویم، اما در بیان گفتار، تنها به یک زبان محدود نیستم.
هوش مصنوعی: اگر رفتارهایم را بررسی کنی، هیچ چیز بدی در آنها نخواهی دید.
هوش مصنوعی: من بندهای وفادار و بیقید برای تو هستم، پس تو هم مرا بندهای بیقید و وفادار خود بخوان.
هوش مصنوعی: به کسی که مانند من خدمتگزار و بنده است، بدگمان نباش. این نشاندهنده نیتهای نیک و صداقت من است.
هوش مصنوعی: بدون هدف خاصی، به مدت طولانی در گوشهای نشستم و احساس ناتوانی کردم.
هوش مصنوعی: نه سرگرمیها و لذتهای دنیا برایم آرامش میآورد، و نه چیزهای سادهای مثل غذا و آب برای من خوشایند است.
هوش مصنوعی: از شدت گریه و غم، مانند مویی نازک و ضعیف شدم و با نالههایم مانند نالهای در حال افول و ضعف تبدیل گشتم.
هوش مصنوعی: به درستی که اگر در وجود انسانهای بزرگ، خلوص و سخاوت نباشد، چه حیف و افسوس خواهد بود.
هوش مصنوعی: من چه کاری کردهام؟ چه چیزی از وجود من بیرون آمده است که به این شکل گرفتار آرزوها و بیهودگی شدهام؟
هوش مصنوعی: نه از راه لذت و آسایش به تو وصل میشوم، نه از طریق نعمت و حرمتت به تو نزدیک میشوم.
هوش مصنوعی: در آن زمان که من چیزی به دست نیاورده بودم، نیاز به پرداخت مالیات به خاطر این نوشتهها و سخنها برایم نبود.
هوش مصنوعی: در این مدت طولانی که در این مکان هستم، به این حق خدمت میکنم و در این درگاه حضور دارم.
هوش مصنوعی: هر سال چندین بار به محضر تو میرسم و از حضور باارزش تو بهرهمند میشوم.
هوش مصنوعی: گاهی زندگی ما شبیه باغی زیبا و پر از گل و گیاه است، و گاهی هم به سختی و دشواریهایی چون وزش باد در روزهای تابستان میماند.
هوش مصنوعی: گاهی چهرههایی مانند ماه دارند که پر از زیبایی و جلوهاند، و گاهی انسانهایی هستند که همچون حورهای بهشتی، خوشfiguring و دلربا به نظر میرسند.
هوش مصنوعی: وقتی که من به اندازه کافی در خدمت و فضیلت تلاش کردم، چرا آن بخشش و محبت بزرگ دیگر کمتر شده است؟
هوش مصنوعی: تا زمانی که واقعیت روشن نشود، مانند خبر نخواهد بود و تا زمانی که یقین حاصل نشود، مانند گمان خواهد بود.
هوش مصنوعی: تو همیشه از خوبی و عظمت بهرهمند باشی، و ملک و سرزمینت همیشگی و پایدار بماند.
هوش مصنوعی: ولی چهرهات مانند گل لالهای سرخ است و صورتت همچون زعفرانی زیباست.
هوش مصنوعی: بمانید تا فرزند این خانواده در روز قیامت به قدرت و سلطنت برسد.
هوش مصنوعی: عید شما مبارک است و از نگرانی و تهدید دشمن در حالتی غمگین به سر میبرید، در حالی که شما خوشحال و شادید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جگر تشنگانند بیتوشگان
که بیچارگانند و بیزاوران
بدین آلت رای و جان و زبان
ستود آفریننده را کِی توان
ولیکن مرا هست عذر زنان
یکی هفته ام داد باید زمان
خداوند ما شاه کشورسِتان
که نامی بدوگشت زاولستان
سر شهریاران ایران زمین
که ایران بدو گشت تازه جوان
یکی خانه کردهست فرخاردیس
[...]
به دست آرد از آب حیوان نشان
بخورزو و پس شادزی جاودان
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.