ای ز نعل مرکبانت صحن عالم پر هلال
آفتابی در معالی ، آسمانی در جلال
تیغ تو روز وغا آباد کرده گنج فتح
وسعت تو روز سخا تاراج کرده گنج مال
نیست از مالیدن کفار تیغت را ستم
نیست از بخشیدن اموال دستت را ملال
پیشوایی گشت تیغت ، عون افلاکش تیغ
که خدایی گشت جودت، خلق آفاقش عیال
از برای عدت جودت وجود سیم و زر
وز برای مدت عمرت دوام ماه و سال
هست بر وفق تو اجرام فلک را اتفاق
هست از عدل تو احکام جهان را اعتدال
از ضمیر روشن تو اختران یابند نور
وز لقای فرخ تو خسروان گیرند فال
عیش بدگوی تو تیره همچو ایام فراق
عمر بدخواه تو کوته همچو ایام وصال
از هراس تو نهان کردند ماران دست و پا
در پناه تو برآوردند موران پر و بال
دیدهٔ تقوی ز نور عدل تو دارد بصر
چهرهٔ معنی ز حسن لفظ تو گیرد جمال
شد بحار از جود تو بی لؤلؤ ، ای ابر سخا
شد جبال از بر تو بی گوهر ، ای شمس نوال
گر تو ابری چون شد از جود تو بی لؤلؤ بحار ؟
ور تو شمسی چون شد از بر تو بی گوهر جبال؟
نیست از اولاد آدم چون تو مرضی السیر
نیست از ابنای عالم چون تو محمود الخصال
تو نهال دولتی در بوستان مملکت
اینت فرخ بوستان و اینت فرخنده نهال!
دولت فرخندهٔ تو فارغست از انقلاب
حشمت پایندهٔ تو ایمنست از انتقال
هر کمالی را بود خوف زوال اندر عقب
هست ملک را کمالی خالی از خوف زوال
تیغ تو در هر دماغی جای سازد چون هوس
خیل تو در هر مضیقی راه یابد چون خیال
رمح تو در عیبه های جوشن گردان شوب
سخت آسان ، همچو اندر فرجهٔ دندان خلال
شهریارا ، بابل و خوارزم جای سحر شد
سحر این عین رشاد و سحر آن عین ضلال
هست بر بابل تفاخرها بسی خوارزم را
کان فاخرها نباشد نزد دانایان محال
خطهٔ بابل اگر گشتست پر سحر حرام
شد ز شعرم خطهٔ خوارزم پر سحر حلال
نیست دریا معدن آب زلال و شد کنون
طبع من دریا ، و لیکن معدن آب زلال
نکتهای تو ز نثر من جدا کرد اضطراب
نقدهای تو ز نظم برون برد اختلال
تا بود جایز دو کوکب را بیک جا اقتران
تا شود حاصل دو اختر را بیک جا اتصال
کوکب احباب تو بادا همیشه در شرف
و اختر اعدای تو بادا همیشه در وبال
در جهان عین الکمالست آفت ملک و ملک
باد ملک تو مصون از آفت عین الکمال
تو نشسته کامران در پیشگاه مملکت
و ایستاده خسروان پیش تو در صف نعال
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر توصیف بلندی از ویژگیها و صفات نیکوی یک پادشاه است. شاعر با زبانی زیبا و تصویری، عظمت، جود و بخشش پادشاه را به تصویر میکشد و او را منبع نور و برکت برای عالم معرفی میکند. پادشاه به عنوان پیشوایی مورد ستایش وصف میشود که در جنگها پیروز است و با جود و کرم خود به خلق خدمت میکند. در این شعر به تأثیر مثبت صفات او بر دنیا و نظم و عدالت نیز اشاره شده است. همچنین، شاعر به فضیلتهای او در مقایسه با دیگران میپردازد و او را بینظیر و فرخندهترین درخت در بوستان حکومت معرفی میکند. در نهایت، شاعر آرزوی پایداری و سعادت برای پادشاه و مملکتش میکند.
هوش مصنوعی: تو به خاطر نشانههای زین اسبهایت، دنیای بیرون را پر از نور و درخشش کردهای، بهگونهای که آفتاب در معنویت و عظمت به اوج رسیده و آسمان در زیبایی و شکوهی خاص قرار دارد.
هوش مصنوعی: تیغ تو در روز نبرد، ثروت و به دست آوردن پیروزی را رونق بخشیده است، و generosity تو در روزهای بخشش، باعث تصاحب و تاراج ثروتها شده است.
هوش مصنوعی: مالیدن تیغ به کفار باعث ستم نمیشود و بخشیدن ثروتت هم موجب دلزدگی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: تیغ تو به عنوان پیشوا بر دیگران تأثیر گذاشته و کمککار آسمانها شده است، به طوری که بخشندگیات به خدایی نزدیک شده و موجودات عالم بهعنوان وابسته و نیازمند به تو در نظر گرفته میشوند.
هوش مصنوعی: برای تمام روزهای زندگیات، ثروت و سخاوتی داشته باشی و این ثروت تو برای سالها و ماههای عمرت پایدار بماند.
هوش مصنوعی: همه چیز در آسمان طبق خواست و اراده تو نظم دارد و همچنین قضا و قدر جهان به دلیل عدالت تو در تعادل است.
هوش مصنوعی: از دل روشن تو ستارگان نور پیدا میکنند و از دیدار خوشبختی تو پادشاهان نشانه میگیرند.
هوش مصنوعی: زندگی خوشحالی تو به تاریکی و سختی ایام جدایی شباهت دارد، و عمری که برای خوب نیستی تو صرف میشود، به کوتاهی ایام خوشی و وصال میماند.
هوش مصنوعی: از ترس تو، مارها دست و پای خود را پنهان کردند و مورچهها با اطمینان، بال و پر خود را بالا بردند.
هوش مصنوعی: چشم تقوا به نور عدالت تو بینا است و چهرهی معنا از زیبایی الفاظ تو زیبایی میگیرد.
هوش مصنوعی: به خاطر generosity و سخاوت تو، فصل بهار رنگین و زنده شده بدون آنکه مرواریدی در آن باشد. ای خورشید بخشش، کوهها نیز به خاطر تو پربار شدهاند بدون آنکه جواهر خاصی در آنها باشد.
هوش مصنوعی: اگر تو مثل ابر باشی، چگونه میتوان دریایی از بخششهای تو را بدون مروارید تصور کرد؟ و اگر تو مانند خورشید باشی، چگونه میشود کوهی را بدون جواهر از نور تو تصور کرد؟
هوش مصنوعی: هیچیک از فرزندان آدم مانند تو مورد پسند نیست و هیچکدام از افراد دنیا مانند تو صاحب صفات نیکو نمیباشند.
هوش مصنوعی: تو مثل یک نهال ارزشمند و موفق در باغچه کشور هستی؛ اینجا باغی سرسبز و خوشبخت وجود دارد که تو نماد آن شکوفایی و خوشبختی هستی!
هوش مصنوعی: خوشبختی تو از تغییرات و ناپایداریها بینیاز است و عظمت تو از هر گونه انتقال و تغییر مصون مانده است.
هوش مصنوعی: هر ویژگی و کمالی معمولاً با ترس از زوال و از بین رفتن همراه است. اما ملک و حکومت، به طور خاص، از این قاعده مستثنی بوده و کمالی دارند که از ترس زوال پاک است.
هوش مصنوعی: تیغ تو در هر بینی جا میگیرد، همانطور که آرزوی تو در هر تنگنایی راه پیدا میکند مانند یک خیال.
هوش مصنوعی: چهرهی تو مانند درخشندگی جواهر است و زیباییات به حدی چشمگیر است که میتواند سختترین کارها را راحت کند، مانند اینکه در فضای تنگ دندان، خلالی به راحتی جا بگیرد.
هوش مصنوعی: شاعر به دو مکان بابل و خوارزم اشاره میکند که در زمانهای گذشته جاذبههای سحری داشتند، اما الان فریبکاری و نادرستی در آنها بیشتر نمایان شده است. به عبارتی، جادو و سحر به سجایای نیکو و فریبهای بد تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: در بابل، افراد زیادی به خود میبالند و تفاخر میکنند، اما در برابر خوارزم، این افتخار فاقد ارزش است؛ زیرا در نظر آگاهان، افتخار بیاساس است.
هوش مصنوعی: اگر سرزمین بابل پر از جادو و سحر است، شعر من در آنجا مجاز نیست، اما اگر سرزمین خوارزم پر از سحر باشد، شعر من در آنجا مشکلی ندارد.
هوش مصنوعی: دریا منبع آب زلال نیست، اما اکنون طبع من شبیه دریا شده است، هرچند که هنوز منبع آب زلالی نیست.
هوش مصنوعی: اضطراب و نقدهای تو باعث شد که نثر من از خلوص خود منحرف شود و نظم و ترتیب کلامم دچار اختلال شود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که امکان دارد، دو ستاره میتوانند در یک نقطه به هم بپیوندند تا نتیجهی وجود هر دو آنها در یک مکان به دست آید.
هوش مصنوعی: شایسته است که دوستان تو همیشه در اوج و درخشش باشند و دشمنان تو هرگز از مشکلات و دردسرها رهایی نیابند.
هوش مصنوعی: در جهان، کمال واقعی وجود دارد و آفات و مشکلات برگزیدگان و پادشاهان تأثیر میگذارند. اما ملک تو از این آفات در امان است و در کمال واقعی محفوظ میماند.
هوش مصنوعی: تو در موقعیت و قدرت بالایی نشستهای و حتی پادشاهان نیز در مقابل تو با احترام ایستادهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مهرگان آمد گرفته فالش از نیکی مثال
نیک وقت و نیک جشن و نیک روز و نیک حال
فال فیروزی و زرّست : آسمان و بوستان
کان یکی پیروزه جامه است این دگر زرّین نهال
گرد برگ زرد او بر چفته شاخ زرد خوش
[...]
اهل گردون دوش چون دیدند بر گردون هلال
خرمی کردند و فرخ داشتند او را بفال
با دعا و با تضرع دستها بر داشتند
پنج حاجت خواستند از کردگار ذوالجلال
نصرة دین و دوام دولت و امن جهان
[...]
تا شمر چون درع داودی شد از باد شمال
گشت چون تخت سلیمان گلبن از حسن و جمال
در ببارد از هوا هر ساعتی ابر بهار
مشگ پالد بر زمین هر ساعتی باد شمال
کرد چون عمان زمین را اشگ ابر قطره بار
[...]
عید را با مهرگان هست اتفاق و اتصال
هر دو را دارند اهل دولت و ملت به فال
اتفاق و اتصال هر دو بر ما خرم است
مرحبا زین اتفاق و حبذا زین اتصال
عید آیینی است کز وی هست ملت را شرف
[...]
بس کنید آخر محال ای جملگی اصحاب مال
در مکان آتش زنید ای طایفهٔ ارباب حال
زینهار و زینهار از گرم رفتن دم زنید
زین یجوز و لایجوز و خرقه و حال و محال
خرقهپوشان گشتهاند از بهر زرق و مخرقه
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.