گنجور

 
محمد وصیف سگزی

مملکتی بود شده بی قیاس

عَمْرو بر آن ملک شده بود راس

از حد هند تا به حد چین و ترک

از حد زنگ تا به حد روم و گاس

رأس، ذَنَب گشت و بشد مملکت

زر زده شد ز نحوست نحاس

دولت یعقوب دریغا برفت

ماند عقوبت به عقب بر حواس

عمر عَمْرو رفت و زو ماند باز

مذهب روباه به نسل و نواس

ای غما کآمد و شادی گذشت

بود دلم دایم از این پرهراس

هر چه بکردیم، بخواهیم دید

سود ندارد ز قضا احتراس

ناس شدند نسناس آنگه همه

واز همه نسناس گشتند ناس

دور فلک گردان چون آسیا

لاجرم این اُسّ همه کرد آس

ملک ابا هزل نکرد انتساب

نور ز ظلمت نکند اقتباس

جهد و جد یعقوب باید همی

تا که ز جده به در آید ایاس

 
 
 
فانوس خیال: گنجور با قلموی هوش مصنوعی
عرفی

کو دل اندازه نعمت شناس

تا طلبم نعمت و دارم سپاس

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از عرفی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه