گرچه دوری میکنم بیصبر و آرامم هنوز
مینمایم اینچنین وحشی ولی رامم هنوز
باورش میآید از من دعوی وارستگی
خود نمیداند که چون آورده در دامم هنوز
اول عشق و مرا سد نقش حیرت در ضمیر
این خود آغاز است تا خود چیست انجامم هنوز
من به سد لطف از تو ناخرسند و محروم این زمان
از لبت آورده سد پیغام دشنامم هنوز
صبح و شام از پی دوانم روز تا شب منتظر
همرهی با او میسر نیست یک گامم هنوز
من سراپا گوش کاینک میگشاید لب به عذر
او خود اکنون رنجه میدارد به پیغامم هنوز
وحشی این پیمانه نستانی که زهر است این نه می
باورت گر نیست دردی هست در جامم هنوز
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و دوری است. شاعر با وجود اینکه تلاش میکند خود را از معشوق دور کند، اما همچنان به او احساس وابستگی و attachment دارد. او وانمود میکند که بیتفاوت و آزاد است، ولی در واقع در دام عشق گرفتار است. شاعر به تأثیر عشق بر زندگیاش اشاره میکند و از حسرت و ناکامی در رسیدن به معشوق مینالد. او همچنین از دشواریهایی که در مسیر عشق وجود دارد میگوید و از عشقهای بیپاسخ و دردهای درونیش شکایت میکند. بهطور کلی، شعر احساسات پیچیده و متناقض عشق را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: اگرچه از تو دورم و بیتاب و ناآرام هستم، ولی به نظر میرسد که وحشی و سرکش هستم، در حالی که هنوز در دل آرامم.
هوش مصنوعی: شگفتیانگیز است که او هنوز نمیداند که چگونه به دام من افتاده است، در حالی که من خود را بینیاز میدانم.
هوش مصنوعی: در آغاز، عشق و جذابیت باعث گیجی و شگفتیام شده است و هنوز نمیدانم که سرانجام من چه خواهد بود.
هوش مصنوعی: در حال حاضر از محبتی که از تو میخواهم ناامید و بینصیب ماندهام و هنوز از لبی که داشتی، خبرهایی از بدگویی و نارضایتی به من رسیده است.
هوش مصنوعی: صبح و شب در تلاش هستم، اما روزها و شبها در انتظار همراهی با او هستم و هنوز نتوانستهام حتی یک قدم به سمت او بردارم.
هوش مصنوعی: من با تمام وجود گوش شدم که او به من عذرخواهی میکند، اما هنوز هم به خاطر پیامم در عذاب است.
هوش مصنوعی: این پیمانهای که در دست دارم، زهرآلود است و نمیتوانی باور کنی که اگر دردی در وجود من باقی مانده باشد، آن را در این جام احساس میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
برنیامد از تمنّایِ لَبَت کامم هنوز
بر امید جامِ لعلت دُردی آشامم هنوز
روز اول رفت دینم در سرِ زلفین تو
تا چه خواهد شد در این سودا سرانجامم هنوز
ساقیا یک جرعهای زان آبِ آتشگون که من
[...]
ذوق وجدان و نظر خالص شد و خامم هنوز
صاف شد می ها ولی من دردی آشامم هنوز
گوش و لب بر مژده دیدار و قاصد در سفر
خانه پر شادی و در راهست پیغامم هنوز
برنمی آید هلال عیدم از ابر امید
[...]
داغ داغم کرد یأس و طالب کامم هنوز
دوزخی در هر بُن مو دارم و خامم هنوز
آبم آتش گشت و خاکم شد ز خاکستر بدل
اندرین ره کس نمی داند سرانجامم هنوز
صدهزاران شب ز آه آتشینم تیره روز
[...]
خاک من بربادرفت ودردی آشامم هنوز
توتیا شد جام ومی باقی است درجامم هنوز
زان فروغی کز رخش افتاد درکاشانه ام
آتشین تبخاله جوشد از لب بامم هنوز
برگرفت از خاک بوی زلف اویک شب مرا
[...]
کام جانم با من و من در پی کامم هنوز
کعبه با خود دارم و در قید احرامم هنوز
کی رسد در عشق، لاف پختگی کس را، که من
همچو خاکستر ز آتش زادم و خامم هنوز
مستی حیرت مرا محروم کرد از ذوق وصل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.