گنجور

 
وحشی بافقی

کاری نشد از پیش و ز کف نقد بقا شد

این نقد بقا چیست که بیهوده فنا شد

اظهار محبت به سگ کوی تو کردیم

گفتیم مگر دوست شود دشمن ما شد

دل خون شد و از دیدهٔ خونابه فشان رفت

تا رفته‌ای از دیده چه گویم که چه‌ها شد

با جلوهٔ حسنت چه کند این تنِ چون کاه

انوار تجلیست کزان کوه ز پا شد

رفتیم به خوابِ غم از افسانهٔ وحشی

او را که به عشرتگه ما راهنما شد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۱۸۲ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مسعود سعد سلمان

بهروزبن احمد که وزیر الوزرا شد

بشکفت وزارت که سزا جفت سزا شد

تا رای چو خورشیدش بر ملک و ملک تافت

هر رای که بر روی زمین بود هبا شد

تا چون فلک عالی بر صحن جهان گشت

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
امیرخسرو دهلوی

دل بسته بالای یکی تنگ قبا شد

باز این ز برای دل تنگم چه بلا شد؟

دل خون شد و اندر سر آن غمزه شود نیز

جانی که به صد حیله از ان طره جدا شد

یاران موافق همه فارغ ز غم و درد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

سلطان سراپردهٔ میخانه کجا شد

از مجلس رندان خرابات کجا شد

معنیش هم اینجاست اگر صورت او رفت

پنهان ز نظر گشت نگوئی که فنا شد

هر رند که در کوی خرابات درآمد

[...]

شمس مغربی

سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل

با آنکه جز او هیچ شهی نیست گدا شد

آنکس که زفقر و ز غنا هست منزّه

در کسوت فقر از پی اظهار غنا شد

هرگز که شنیدست از ازین طرفه که یک کس

[...]

اسیری لاهیجی

آن دلبر طناز نگوئی که کجا شد

از پیش من بیدل دیوانه چرا شد

چون مونس و غمخوار دل خسته ما بود

از بهر چه از خسته خود یار جداشد

جان و دل غم دیده دمی شاد نبودست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه