کسی کز رشک من محروم از آن پیمان شکن گرید
اگر در بزم او بیند مرا، بر حال من گرید
به بزم عیش بی دردان به جانم ، کو غم آبادی
که سوزد یک طرف مجنون و یک سو کوهکن گرید
چه میپرسی حدیث درد پروردی که احوالش
کسی هرگز نفهمد بسکه هنگام سخن گرید
نشینم من هم از اندوه و دور از کوی او گریم
غریب و دردمندی هر کجا دور از وطن گرید
برو ای پندگو بگذار وحشی را که این مسکین
دمی بنشیند و بر روزگار خویشتن گرید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از احساس گمشده و دردهایی که ناشی از عشق و جدایی است، سخن میگوید. او به این اشاره دارد که اگر کسی به او رشک ببرد و در مجلس عشق دیگری او را ببیند، به وضعیت او افسوس خواهد خورد. او از غم خود در جمع بیدردان میگوید و اینکه یکی در طرفی به عشق میسوزد و دیگری در سمت دیگر به دور از وطن، خود را در عذاب مییابد. در پایان، شاعر از نصیحتکنندگان میخواهد که او را تنها بگذارند تا بتواند در تنهایی بر حال خود بگرید و از دردهایش سخن بگوید.
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر حسادت من از پیمانی که با من بسته، محروم شده است، اگر در مجلس او مرا ببیند، به حال من اندوهگین خواهد شد.
هوش مصنوعی: در جشنی شاد و سرمست، جایی که دردی حس نمیشود، من هنوز از آن غم به شدت آزار میبینم؛ جایی که مجنونی در یک سو بیتابی میکند و در سوی دیگر، کسی در اندوه و غم به سر میبرد.
هوش مصنوعی: چرا دربارهی درد کسی سوال میکنی که هیچکس جز خدا نمیتواند حال او را درک کند، زیرا او در هنگام صحبت کردن، اشک میریزد؟
هوش مصنوعی: من نیز از ناراحتی و دوری از خانهاش نشستهام و گریه میکنم. هر غریبه و دردمندی که در جایی دور از وطنش باشد، میگرید.
هوش مصنوعی: برو، ای کسی که نصیحت میکنی، بگذار تا آن آدم بیصبر و سرکش کمی استراحت کند و به حال روزگارش غصه بخورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.