گنجور

 
وحشی بافقی

غم هجوم آورده می‌دانم که زارم می‌کشد

وین غم دیگر که دور از روی یارم می‌کشد

می‌کشد صد بار هر ساعت من بد روز را

من نمی‌دانم که روزی چند بارم می‌کشد

گریه کن بر حسرت و درد من ای ابر بهار

کاینچنین فصلی غم آن گلعذارم می‌کشد

شب هلاکم می‌کند اندیشهٔ غم های روز

روز فکر محنت شب های تارم می‌کشد

گفته خواهد کشت وحشی را به صد بیداد زود

دیر می‌آید مگر از انتظارم می‌کشد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
شمارهٔ ۱۷۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
عبدالقادر گیلانی

من نمی‌گویم که جور روزگارم می‌کشد

طعنه بدخواه و بدعهدی یارم می‌کشد

دور از او بی‌طاقتی باشد که روزی چند بار

محنت و دردی و داغ انتظارم می‌کشد

من نهانی عشق ورزم با دل آن تندخو

[...]

هلالی جغتایی

گر برون می‌آید، آن بی‌رحم، زارم می‌کشد

ور نمی‌آید، به درد انتظارم می‌کشد

گر، معاذ الله، نباشد دولت دیدار او

محنت هجران به اندک روزگارم می‌کشد

ای که گویی: بر سر آن کوی خواهی کشته شد

[...]

صائب تبریزی

زخم گل آب از نوای آبدارم می‌کشد

شور بلبل خجلت از جوش بهارم می‌کشد

از مروت نیست مجنون مرا عاقل شدن

در سر هر کوچه طفلی انتظارم می‌کشد

گرچه دامن بر ثمر چون سرو و بید افشانده‌ام

[...]

آذر بیگدلی

یار بهر خاطر اغیار زارم می‌کشد

من به این خوش می‌کنم خاطر، که یارم می‌کشد

وعدهٔ وصلم به محشر می‌دهد، در زیر تیغ؛

می‌کشد، اما ز لطف امیدوارم می‌کشد

در قفس داغ فراق گل، جگر می‌سوزدم

[...]

رفیق اصفهانی

روزگاری بود امیدم که یارم می‌کشد

وه که اکنون حسرت آن روزگارم می‌کشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه