گنجور

 
صائب تبریزی

زخم گل آب از نوای آبدارم می‌کشد

شور بلبل خجلت از جوش بهارم می‌کشد

از مروت نیست مجنون مرا عاقل شدن

در سر هر کوچه طفلی انتظارم می‌کشد

گرچه دامن بر ثمر چون سرو و بید افشانده‌ام

همچنان سنگ ملامت زیر بارم می‌کشد

وحشیی کز سایه خود خانه می‌سازد جدا

این قدر دنبال خود یارب چه کارم می‌کشد؟

روی سختی کز دل چون آهن او دیده‌ام

گر شوم در سنگ پنهان، چون شرارم می‌کشد

شد نمایان زخمم از سیر خیابان بهشت

دل به سیر کوچه باغ زلف یارم می‌کشد

چون توانم پای در دامن چو بی‌دردان کشید؟

خار صحرای ملامت انتظارم می‌کشد

آن که دامن بر چراغ عمر من زد، این زمان

آستین بر گریه شمع مزارم می‌کشد

صائب آن نخل برومندم که در فصل خزان

خون گل گردن ز جیب شاخسارم می‌کشد

 
 
 
عبدالقادر گیلانی

من نمی‌گویم که جور روزگارم می‌کشد

طعنه بدخواه و بدعهدی یارم می‌کشد

دور از او بی‌طاقتی باشد که روزی چند بار

محنت و دردی و داغ انتظارم می‌کشد

من نهانی عشق ورزم با دل آن تندخو

[...]

هلالی جغتایی

گر برون می‌آید، آن بی‌رحم، زارم می‌کشد

ور نمی‌آید، به درد انتظارم می‌کشد

گر، معاذ الله، نباشد دولت دیدار او

محنت هجران به اندک روزگارم می‌کشد

ای که گویی: بر سر آن کوی خواهی کشته شد

[...]

وحشی بافقی

غم هجوم آورده می‌دانم که زارم می‌کشد

وین غم دیگر که دور از روی یارم می‌کشد

می‌کشد صد بار هر ساعت من بد روز را

من نمی‌دانم که روزی چند بارم می‌کشد

گریه کن بر حسرت و درد من ای ابر بهار

[...]

آذر بیگدلی

یار بهر خاطر اغیار زارم می‌کشد

من به این خوش می‌کنم خاطر، که یارم می‌کشد

وعدهٔ وصلم به محشر می‌دهد، در زیر تیغ؛

می‌کشد، اما ز لطف امیدوارم می‌کشد

در قفس داغ فراق گل، جگر می‌سوزدم

[...]

رفیق اصفهانی

روزگاری بود امیدم که یارم می‌کشد

وه که اکنون حسرت آن روزگارم می‌کشد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه