گنجور

 
وحشی بافقی

هم مگر فیض توام نطق و بیانی بدهد

در خور شکر عطای تو زبانی بدهد

آن جواهر که توان کرد نثار تو کم است

هم مگر همت تو بحری و کانی بدهد

چشمهٔ فیض گشا خاطر فیاض شماست

وه چه باشد که به ما طبع روانی بدهد

وحشی از عهدهٔ شکر تو نیاید بیرون

عذر این خواهد اگر عمر امانی بدهد

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۱۷۵ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ابن یمین

گر بوصل خودم آنماه زمانی بدهد

دل من روح بشکرانه روانی بدهد

آشکارا ندهد بوسه ام از بیم رقیب

کاش باری نکند بوسه روانی بدهد

بتماشای قدش دل بچمن رفت مگر

[...]

ناصر بخارایی

از خود آن یار به هر نام نشانی بدهد

تا دلی در طلبش افتد و جانی بدهد

به حدیثی شده‌ام از لب او من خرسند

از لبم گر ندهد کام زبانی بدهد

من جهانی به بهای سر مویش بدهم

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه