محرم راز خدایی دل دیوانه ماست
مخزن گنج نهان سینه ویرانه ماست
مشعل خور که فروزان شده بر صحن سپهر
پرتوی از مه رخساره جانانه ماست
باده افروز که خورشید می عقل فروز
هر سحر جلوهگر از مشرق پیمانه ماست
برو ای زاده افسرده که در محفل دوست
ما چو شمعیم و خلایق همه پروانه ماست
ما و تسبیح شمردن ز کجا تا به کجا
زلف پرچین بتان سبحه صد دانه ماست
آنچه از زلف بتان باز کند چین و شکن
تا کمند دل عشاق شود، شانه ماست
اندر این عرض و سماوات نگنجد وحدت
قلب تو عرش من است و دل تو خانه ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و معرفت به خداوند است. شاعر از راز و معرفت نهفته در دل انسان سخن میگوید و آن را به گنجی نهان تشبیه میکند. او به زیبایی خورشید و جلوههای آن اشاره دارد که نمادی از عشق و روشنایی است. همچنین، شاعر به ارتباط نزدیک انسانها با یکدیگر و عشق به دوست اشاره میکند و بیان میکند که عشق، مانند شمعی است که دیگران را به گرد خود جمع میکند. در نهایت، او تأکید میکند که در عین کثرت، وحدت واقعی در دلهای عاشقان وجود دارد و قلبها همچون عرش الهی جلوهگری میکنند.
هوش مصنوعی: دل دیوانه ما رازهای بزرگ خدا را میداند و همچون گنجی پنهان، درون این سینه خراب و خرابشده ذخیره شده است.
هوش مصنوعی: خورشید که در آسمان میتابد، نوری که به زمین میافکند، نشانهای از زیبایی و چهره دلنشین ماست.
هوش مصنوعی: شرابپاش که هر صبح سعادتمندکننده عقل ماست، همچون خورشید از سوی مشرق ظرف شراب ما نمایان میشود.
هوش مصنوعی: ای فرزند غمگین، برو! زیرا ما در جمع دوستان مانند شمع هستیم و مردم همه چون پروانه به دور ما میچرخند.
هوش مصنوعی: ما از کجا شروع کردیم و تا کجا پیش رفتهایم! زلفهای پیچیدهی معشوقان همچون تسبیحی با صد دانه است که ما در حال شمارش آن هستیم.
هوش مصنوعی: آنچه که چین و شکن زلف معشوقان را باز میکند و دل عاشقان را به دام میاندازد، شانه ماست.
هوش مصنوعی: در این دنیا و آسمانها، وحدت و یکدلی تو، مانند عرش و مکانی والا است و دل تو به عنوان خانه ما محسوب میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست
مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست
خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی
حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
[...]
نقش هستی رقم صورت کاشانه ماست
مستی کون و مکان از می و میخانه ماست
آب حیوان و می کوثری و ماء معین
جرعه صافی بی دردی پیمانه ماست
زرفشان شمع فلک، مجلس پیروزه لگن
[...]
شهر ویران شده گریه مستانه ماست
هرکجا هست غمی دربهدر خانه ماست
از همه سو، ره بیغوله و صحرا بستند
هرکه را می نگری در پی دیوانه ماست
بال و پر سوخته هر یک به کناری رفتند
[...]
عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست
خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست
کشتی چرخ اگر باد مرادی دارد
ناله بیخودی و نعره مستانه ماست
هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت
[...]
اینکه ویران شده از سیل فنا خانه ماست
مخزن گنج بقادر دل ویرانه ماست
مینماید بجهان آنچه ز پیدا و نهان
همه یک پرتو حسن رخ جانانه ماست
گرچه هر دم ز بد و نیک جهان دم نزدیم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.