محرم راز خدایی دل دیوانه ماست
مخزن گنج نهان سینه ویرانه ماست
مشعل خور که فروزان شده بر صحن سپهر
پرتوی از مه رخساره جانانه ماست
باده افروز که خورشید می عقل فروز
هر سحر جلوهگر از مشرق پیمانه ماست
برو ای زاده افسرده که در محفل دوست
ما چو شمعیم و خلایق همه پروانه ماست
ما و تسبیح شمردن ز کجا تا به کجا
زلف پرچین بتان سبحه صد دانه ماست
آنچه از زلف بتان باز کند چین و شکن
تا کمند دل عشاق شود، شانه ماست
اندر این عرض و سماوات نگنجد وحدت
قلب تو عرش من است و دل تو خانه ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
منزل جان جهان بر در جانانهٔ ماست
مسکن اهل دلان گوشهٔ میخانهٔ ماست
خلوتی بر در میخانه گرفتیم ولی
حرم قدس یکی گوشهٔ میخانهٔ ماست
تا ز شمع رخ او مجلس جان روشن شد
[...]
عشرت روی زمین در دل ویرانه ماست
خلوت سینه پر آه، پریخانه ماست
کشتی چرخ اگر باد مرادی دارد
ناله بیخودی و نعره مستانه ماست
هر چه جز جذبه عشق است درین دامن دشت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور ثبت نام کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.