گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
وحدت کرمانشاهی

از یک خروش یا رب شب زنده‌دارها

حاجت روا شدند هزاران هزارها

یک آه سرد سوخته جانی سحر زند

در خرمن وجود جهانی شرارها

آری دعای نیمه‌شب دلشکستگان

باشد کلید قفل مهمات کارها

مینای می ز بند غمت می‌دهد نجات

هان ای حکیم گفتمت این نکته بارها

آب و هوای میکده از بس که سالم است

بنشسته پای هر خم آن میگسارها

طاق و رواق میکده هرگز تهی مباد

از های و هوی عربده باده‌خوارها

پیغام دوست می‌رسدم هر زمان به گوش

از نغمه‌های زیر و بم چنگ و تارها

ساقی به یک کرشمه مستانه در ازل

بربود عقل و دین و دل هوشیارها

وحدت به تیر غمزه و شمشیر ناز شد

بی جرم کشته بر سر کوی نگارها

 
 
 
جمال‌الدین عبدالرزاق

نثره برد ز نثر بدیعت نثارها

شعری کند ز شعر لطیفت شعارها

گشته خجل زرای تو خورشید روزها

بشکسته تیر کلک ز شرم تو بارها

عاجز بود ز شرح کمالت زبان‌ها

[...]

حکیم نزاری

بسیار عمرها و بسی روزگارها

بگذشت و حکم ها بنگشت از قرارها

روز و شب است و سال و مه و جنبش و سکون

هر یک مسخرند به تکلیف کارها

وضعی نهاده اند ز مبدای کن فکان

[...]

اوحدی

باد سهند بین که : برین مرغزارها

چون می‌کند ز نرگس و لاله نگارها؟

در باغ رو، که دست بهار از سر درخت

بر فرقت از شکوفه بریزد نثارها

ساقی، میان ببند که هنگام عشرتست

[...]

صائب تبریزی

وقت است جوش باده زند لاله زارها

میگون شود ز لاله لب جویبارها

طوفان لاله از سر دیوار بگذرد

گردد نهفته در گل بی خار، خارها

زرین تر از بساط سلیمان شود زمین

[...]

واعظ قزوینی

ای نام دلگشای تو عنوان کارها

خاک در تو، آب رخ اعتبارها

خورشید و مه دو قطره باران فیض تو

مدی ز جنبش قلمت روزگارها

باشد شفق ز بیم تو هر شام بر فلک

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه