گنجور

 
واعظ قزوینی

از فضل خدا، خدیو ایران

شاهی که جهان ازوست معمور

بلقیس زمانه را «سلیمان »

باشند زهم، همیشه مسرور

بر خوان عطای او نوالش

در کاسه گرفت دست فغفور

رفتند ز بیمش اهل آزار

بر خویش فرو چو نیش زنبور

از یاری حق نمود تعمیر

این گنبذ را بسعی موفور

گنبذ نه، که عالم روان راست

هم چرخ و، هم آفتاب پرنور

از حرمت اوست زائران را

طاعت مقبول و، جرم مغفور

این شکل صنوبری، جهان را

در سینه بود دلی پر از نور

صاحب نظری که، دیده دل

افگند براین مقام پرنور

برداشت چو «دیده »، گفت تاریخ:

«کعبه گردیده بیت معمور»

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode