برده از بس فکر آن شوخ کمان ابرو مرا
موی ابرو گشته موی کاسه زانو مرا
دورباش غیرتم بنگر، که در خاک درش
جای ندهد هرگز این پهلو به آن پهلو مرا
بسکه از سیلاب غم سنگ وجودم سوده است
میتواند شد فلاخن پیچش هر مو مرا
این قدر فیضی که من از بیزبانی برده ام
ترسم آخر شکر خاموشی کند پرگو مرا
در طریق معرفت، فکرم به هر جانب دوید
هرزه رفت آب حیات، از تنگی این جو مرا
بر سر من، فکر دنیا بین چه سوداها فگند؟
پر ز شور این کاسه شد، از کاسه زانو مرا
غیر مدح خامشی، واعظ نمیگویم سخن
گر گذارد ذوق خاموشی بگفت و گو مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و غمگین شاعر اشاره دارد که تحت تأثیر عشق و جدایی قرار گرفته است. او از شدت تفکر و نگرانی درباره معشوق، چنان به خود فشار میآورد که حالت جسمیاش تغییر کرده و میگوید موی ابرویش به موی کاسه زانو تبدیل شده است. شاعر غیرت و عشق خود را نشان میدهد و میگوید که هیچ چیز نمیتواند او را از معشوقش دور کند. همچنین به سنگینی غم و سیلاب احساسات اشاره میکند و از این میترسد که اشتباهاتش او را به خاموشی بکشاند. در نهایت، او به جستجوی معرفت و حقیقت پرداخته و از قدرت سکوت نسبت به سخن گفتن میگوید.
هوش مصنوعی: به خاطر فکر و خیال آن ابروی زیبای تو، موهای سرم ریز و نازک مثل موی کاسه زانوام شده است.
هوش مصنوعی: به دور و برم نگاه کن و ببین که غیرتم چقدر قوی است؛ هرگز اجازه نمیدهد که من در برابر مشکلات و چالشها مثل یک آ تشباهی بیهدف جابجا شوم.
هوش مصنوعی: به خاطر سیلاب غمهایی که بر قلبم فشار آورده، حالا میتوانم هر مویی را به راحتی به دور یک فلاخن بپیچم.
هوش مصنوعی: من از سکوت و بیزبانیام به اندازهای بهره و فیض بردهام که نگرانم مبادا سخن گفتن زیاد باعث شود شکر این خاموشی از یاد برود.
هوش مصنوعی: در مسیر شناخت و درک، ذهنم به سویهای مختلفی پرکشید و به بیراهه رفت. آب حیات، به دلیل تنگی و محدودیت این وضعیت، از دسترسام دور شد.
هوش مصنوعی: بر سر من چه افکار و خیالاتی درباره دنیا وجود دارد؟ این کاسه که از شور و هیجان پر شده، از زانویم به سمت من جاری است.
هوش مصنوعی: وقتی که شور و شوق صحبت کردن ندارم، چیزی برای گفتن ندارم و تنها سکوت میکنم. اگر احساسات و ذوقی برای گفتگو نباشد، بهتر است که خاموش بمانم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بعد عمری کافکند گردون به کوی او مرا
سیل اشک شادمانی هی برد زان کو مرا
گاه چشم آید گران در کفه عشقم ز غم
کوه فرهادش اگر یک سو نهی یک سو مرا
رو به راهت بس که سودم هردو خونین گشت و ریش
[...]
طاق کرد از هر دو عالم طاقِ آن ابرو مرا
ساخت وحشی از جهان آن نرگسِ جادو مرا
چون دهانش زود بی نام و نشان خواهم شدن
گر چنین پیچد به هم فکرِ میانِ او مرا
از سیاهی تازه گردد داغِ آبِ زندگی
[...]
بس که آن وحشی غزالم سر به صحرا داده است
می برد با خود چو مجنون هر طرف آهو مرا
بوی عشقم زنده می دارد،وگرنه همچو گل
می نماید زخم این پهلو ازان پهلو مرا
می دهد هر دم فریب آن نرگس جادو مرا
می کند آخر بیابان مرگ این آهو مرا
صورت او نقش بندد هر کجا پهلو نهم
خامه نقاش باشد در بدن هر مو مرا
اهل دل را صحبت دنیاپرستان آفتست
[...]
می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا
مضطرب شد استخوان چون نبض در پهلو مرا
حسن معنی تا نمود آیینهٔ زانو مرا
شد بلند از هر سو مو نغمهٔ یاهو مرا
گر به قدر غم به فریاد آیم از بیداد عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.