طاق کرد از هر دو عالم طاقِ آن ابرو مرا
ساخت وحشی از جهان آن نرگسِ جادو مرا
چون دهانش زود بی نام و نشان خواهم شدن
گر چنین پیچد به هم فکرِ میانِ او مرا
از سیاهی تازه گردد داغِ آبِ زندگی
شد خمارِ چشمِ لیلی بیش از آه او مرا
نیست ممکن چون صدف لب پیش نیسان واکنم
گر دهد گوهر به دامن جای آبِرو مرا
سخت میترسم نپیوندد به دریای بقا
آبِ باریکی که هست از زندگی در جو مرا
فکرِ رنگین با دِماغِ من کند کارِ شراب
نیست از رطلِ گران کم، کاسهای زان او مرا
آن زمان گوی سعادت بود در چوگانِ من
کز ترنجِ غبغبِ او بود دَستَنبو مرا
میتوانستم به بِستر کرد پهلو آشنا
جای دل، پیکان اگر میبود در پهلو مرا
می پرستی فارغ از همصحبتانم کرده است
ساغرِ می همدم و میناست همزانو مرا
چون شرار از سنگ دارم خانه هر جا میروم
میرسد سنگِ ملامت بس که از هر سو مرا
همّتِ من دست اگر از آستین بیرون کند
آسمان باشد کمانِ حلقه بر بازو مرا
وحشتِ من رام گردیدن نمیداند که چیست
خانهٔ صیاد باشد، سایه چون آهو مرا
خوردهام خون، کردهام تا مُشک خونِ خویش را
در گره چون نافه هیهات است، مانَد بو مرا
از شکرخندِ سلیمان ساخت رزقِ مورِ من
چون زبان آید برون از شُکر، گفت و گو مرا؟
از زبانِ شکر، نعمت را تلافی می کنم
آب چون جوهرِ شمشیر میشود در جو مرا
بود آن سروِ روان در حلقهٔ آغوشِ من
نالهٔ قمری به دور انداخت از کوکو مرا
داشتم امیدِ آزادی، ندانستم که خط
بر سرِ آتش گذارد نعلِ جست و جو مرا
صائب از آبِ مروّت دیدهٔ گردون تهی است
چون نباشد سبزهٔ امید بی نیرو مرا؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و غمانگیز شاعر است. شاعر از زیبایی ابروی محبوبش و تأثیر آن بر روح و جسمش میگوید و به جذابیتهای چشمهای او اشاره میکند که او را دچار خمار و افسون کرده است. او به این فکر میکند که در صورت عدم ارتباط با محبوب، به سرعت در دل کلاف سردرگم خواهد شد و زندگیاش رنگ و بویی نخواهد داشت.
شاعر به ترس خود از جدایی و از دست دادن عشق اشاره میکند و وضعیت سخت و رنجی که از فقدان محبوبش متحمل میشود را توصیف میکند. او احساس میکند که زندگیاش مانند آبی باریک در حال دسترسی به دریای بقا است و نمیخواهد این آب باریک را از دست بدهد.
عزت نفس و ثبات عاطفی او تحت تأثیر عشق است و او به شکلی شیرین و تلخ از معضلات عشق و زیباییهای آن سخن میگوید. در نهایت، شاعر به ناامیدی و بینیازی از امید سبز در زندگیاش اشاره میکند و حسرتزده میگوید که زندگی بدون عشق بیمعناست.
هوش مصنوعی: از هر دو جهان، آن ابرو مانند یک طاق به وجود آمد و از میان آن، نرگس جادویی مرا خلق کرد.
هوش مصنوعی: اگر او بیخبر از نام و نشانی باشد، من هم به سرعت میخواهم به همین حالت تبدیل شوم، اگر اینطور به هم بیفتد و افکارش را برای من غیر قابل فهم کند.
هوش مصنوعی: با گذشت از تاریکی و غم، شادابی و زندگی نوینی به وجود میآید. عشق و اشتیاق من به لیلی، به قدری عمیق شده است که حتی بیشتر از اندوه او، مرا رنج میدهد.
هوش مصنوعی: نمیتوانم لب دریایی را مانند صدف باز کنم، حتی اگر گوهری به دامنم بیفتد و آبرو به من بیافروزد.
هوش مصنوعی: من به شدت نگرانم که آن آب کمکنندهای که از زندگیام جاری است، به دریا و ادامه حیات نپیوندد.
هوش مصنوعی: تفکر و خیالهای رنگارنگی که در ذهن من وجود دارد، شبیه کارهای مسکراتی نیست. با یک کاسه کوچک هم میتوانم از آن لذت ببرم، حتی اگر مقدار آن کم باشد.
هوش مصنوعی: در آن زمان، خوشبختی و کامیابی در دست من بود که به خاطر آن، از زیبایی و جذابیت او بهرهمند بودم.
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به حسرت و آرزو اشاره دارد. او میگوید اگر شرایطی فراهم بود، میتوانست در کنار معشوق خود قرار بگیرد و از بودن در کنارش لذت ببرد. در واقع، به جای دلش، آرزوی داشتن یک تیر دلنشین را دارد که او را به آن جایگاه نزدیک کند. این بیان نشاندهنده احساسات عمیق و عاشقانهای است که در دل شاعر وجود دارد.
هوش مصنوعی: شرابنوشی مرا از دنیای دیگران جدا کرده است و اکنون تنها همدم و همنشین من همین ساغر شراب و جام میاست.
هوش مصنوعی: هر جا که میروم، انگار آتش و شرارهای از دردی که در دلم دارم، همراه من است. این درد باعث میشود همیشه از دیگران ملامت و سرزنش را احساس کنم.
هوش مصنوعی: اگر اراده و تلاش من از محدودیتها و موانع فراتر برود، آنگاه زندگی و دنیا به عنوان ابزار و امکاناتی در دست من خواهد بود.
هوش مصنوعی: وحشت من نمیداند که چه چیزی است، آیا خانه صیاد است یا نه. سایهی من مانند آهو به ترس و وحشت من افزوده میشود.
هوش مصنوعی: من در خون خود غرق شدهام و تا آنجا پیش رفتهام که عطر خونم در گرههای زندگیام مانند بویی خوش باقی مانده است.
هوش مصنوعی: خوشحالی و شادی سلیمان باعث شده تا من نیز از روزی خود بهرهمند شوم. وقتی زبان به سخن میآید و از شکر و نعمت میگوید، آیا در حقیقت به گفتگو و صحبت من اشارهای نمیکند؟
هوش مصنوعی: من با زبان شیرین، شکرگزاری خود را نشان میدهم و مانند آب که برنده و کارآمد میشود، در صحنه زندگیام به تلاش ادامه میدهم.
هوش مصنوعی: یک سرو خوش قامت در آغوش من بود و نالهٔ پرندهای چون قمری، غم و اندوه مرا دور کرد.
هوش مصنوعی: داشتن امید به آزادی، اما نمیدانستم که چقدر تلاش و جستوجو، مرا به آتش مشکلات نزدیک خواهد کرد.
هوش مصنوعی: چشمان آسمان از اصل انسانیت خالی است، مثل اینکه وقتی امید و نیرویی نداشته باشم، سبزهای هم نخواهد بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
بعد عمری کافکند گردون به کوی او مرا
سیل اشک شادمانی هی برد زان کو مرا
گاه چشم آید گران در کفه عشقم ز غم
کوه فرهادش اگر یک سو نهی یک سو مرا
رو به راهت بس که سودم هردو خونین گشت و ریش
[...]
بس که آن وحشی غزالم سر به صحرا داده است
می برد با خود چو مجنون هر طرف آهو مرا
بوی عشقم زنده می دارد،وگرنه همچو گل
می نماید زخم این پهلو ازان پهلو مرا
برده از بس فکر آن شوخ کمان ابرو مرا
موی ابرو گشته موی کاسه زانو مرا
دورباش غیرتم بنگر، که در خاک درش
جای ندهد هرگز این پهلو به آن پهلو مرا
بسکه از سیلاب غم سنگ وجودم سوده است
[...]
می دهد هر دم فریب آن نرگس جادو مرا
می کند آخر بیابان مرگ این آهو مرا
صورت او نقش بندد هر کجا پهلو نهم
خامه نقاش باشد در بدن هر مو مرا
اهل دل را صحبت دنیاپرستان آفتست
[...]
می تپد دل بسکه در هجر گل آن رو مرا
مضطرب شد استخوان چون نبض در پهلو مرا
حسن معنی تا نمود آیینهٔ زانو مرا
شد بلند از هر سو مو نغمهٔ یاهو مرا
گر به قدر غم به فریاد آیم از بیداد عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.