فریب عام، از هر رند بازاری نمیآید
ز کس جز گوشهگیران، این میانداری نمیآید
چو قابیلند اخوان زمان، همراه تا کشتن
ازین آدم نمایان، بیش ازین یاری نمیآید
برآرد سفله گر نامی، نگردد قدر او افزون
که از در هم به نقش سکه دیناری نمیآید
چو وقت آید، نگردد کند تیغ مرگ از دولت
که از بال هما دیگر سپرداری نمیآید
نشد زهگیر شست دل، ز یاد حلقهٔ زلفی
از آن تیر دعایت بر نشان کاری نمیآید
ز هر جنس هنر چندان که خواهی هست پیش ما
ولی ای مدعی، از ما دکانداری نمیآید!
به بالینم گهی آن مایه ناز از وفا واعظ
چنان میآید از تمکین، که پنداری نمیآید
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
ز من امروز چون بلبل دل آزاری نمی آید
برون از خانه من غیرهمواری نمی آید
درین گلزار از دستم به جز زاری نمی آید
نسیم صبحم از من خویشتن داری نمی آید
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.