گنجور

 
واعظ قزوینی

دوستان، مژده که ماه رمضان می‌آید

وقت آمرزش هر پیر و جوان می‌آید

می‌توان کرد نثار قدمش جان عزیز

که ز درگاه خداوند جهان می‌آید

سفره رحمتش افتاده و، این ماه شریف

به خبر کردن ما بی‌خبران می‌آید

صیقلی از مه نو در کف روشنگر فیض

به جلا دادن آیینه جان می‌آید

تا کند پاک ز آلایش عصیان همه را

موج رحمت ز کران تا به کران می‌آید

نیست مه، بلکه همایی‌ست که از اوج شرف

بر سر خلق جهان بال‌فشان می‌آید

می‌کند پشت جهانی سبک از بار گناه

گرچه بر نفس شکمخواره گران می‌آید

تا به شب ابر کرم، فیض و عطا می‌بارد

تا سحر تیر دعاها به نشان می‌آید

گل بچین، زین چمن فیض که ده روز دگر

گلشن عمر ترا، فصل خزان می‌آید

بربا گوی سعادات، ازین میدان زود

که اجل سوی تو خوش گرم عنان می‌آید

عمل خویش تو امروز نکو کن واعظ

که بد و نیک تو فردا به میان می‌آید

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode