ای که زینت طلبی جسم ترا لاغر کرد
زینت این بس که بهر ژنده توانی سرکرد
شمع سان هرکه شبی بخت چراغش برکرد
تا سحر خاک کدورت ز جهان بر سر کرد
داشت دل را بشنیدن ز کدورت ها پاک
پنبه گوش، نگهداری این گوهر کرد
بزمین برد فرو خجلت محتاجانم
بی زری کرد به من، آنچه به قارون زر کرد
نه چنان ترک سراز یاد تو کردم ای دوست
ک پس از مرگ توان خاک مرا بر سر کرد
در جهان قیمت ما را هنر ما پوشید
زنگ با تیغ نکرد، آنچه بما جوهر کرد
نیست این بحر بلا جای اقامت ای خس
کشتی نوح نیارست در آن لنگر کرد
عمر با این همه تعجیل ندانم واعظ
که چسان بامن بیچاره دو روزی سرکرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آنچه دی کرد به من آن پسر سر گرغر
اندر آفاق ندیدم که یکی لمتر کرد
گفتمش پوتی و لوتی کنی امروز مرا
دست بر سر زد و پس پای سبک در سر کرد
دست در گردنم آورد پس او از سر لطف
[...]
ماه من دوش سر از جیب ملاحت بر کرد
روز روشن ز حیا چادر شب بر سر کرد
اندکی گل برخ خوب نگارم مانست
صبحدم باد صبا دامن او پر زر کرد
نتوانم که برآرم نفسی بی لب دوست
[...]
این ملک زاده ات اجرای مرا آجر کرد
وجه حلوای مرا پور تو ملا خور کرد
کیسه از زر تهی و دامنم از خون پر کرد
بسکه هر روز طلبکار بمن قرقر کرد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.