گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
واعظ قزوینی

قوی شد لاغر از گوشمال غم ز بس ما را

برون افتاد چون چنگ از بدن تار نفس ما را

گلستانی که بی‌سرو قد رعنای او باشد

خیابانش ز دلگیری بود چاک قفس ما را

چه با کوه غمت سازیم؟ کز بس ناتوانی‌ها

ز پا می‌افگند هنگام برگشتن نفس ما را

به آیین تواضع داد از پشت خمم عادت

بود از شیخ پیری حق این تعلیم بس ما را

نهنگ نیستی زین بحر پرشورش به کام خود

کشد ماهی‌صفت هردم به قلاب نفس ما را

رهایی نیست دل را زین سهی‌قدان دگر واعظ

ز هرسو کرده‌اند این نونهالان در قفس ما را

 
 
 
انوری

بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را

چو ما را یک نفس باشد، نباشی یک نفس ما را

ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم

وز عشقِ تو نه بس باشد ز هجرانِ تو بس ما را

کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید

[...]

امیرعلیشیر نوایی

به کشف حال دوران نیست جام جم هوس ما را

همان جامی که ساقی عکس رو افکند بس ما را

ز شیخ هیچ کس چون جانب دیر مغان رفتم

کنون در خانقه دیگر نه بینی هیچ کس ما را

نشسته فارغ البالیم در دور تغار می

[...]

هلالی جغتایی

از آن تنهایی ملک غریبی شد هوس ما را

که روزی چند نشناسیم ما کس را و کس ما را

ز دست ما اگر پا بوس خوبان بر نمی آید

همین دولت که: خاک پای ایشانیم بس مارا

براه محمل جانان چنان بیخود نیم امشب

[...]

صائب تبریزی

اگر چه نیست غیر از کوه غم فریادرس ما را

همان خرج فغان و ناله می گردد نفس ما را

مکن تکلیف سیر گلستان ما گوشه گیران را

که باغ دلگشایی هست در کنج قفس ما را

فغان کز طالع ناساز، چون گرداب در دریا

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه