بس است شمع قناعت چون مسکن ما را
چرا بمهر بود چشم روزن ما را
کشید خجلت بی برگی از خزان چندان
که کرد آب عرق سبز گلشن ما را
سیاه باد رخ مفلسی بهر دو جهان
که ناامید ز ما کرد رهزن ما را
زخلق یاوری هم شده است رسم قدیم
مگر بباد دهد برق خرمن ما را
زدود مشعل ظالم هم این ستم بس نیست
که کرده است سیه چشم روشن ما را
کجاست رستم همت که تا ز چاه امل
برآرد این دل سخت چو بیجن ما را
کمر نبندد الهی کمر بکین بستن
که او به کینه کمر بسته دشمن ما را
ز جان به جامه پشمین فقر تن دادیم
بس است جامه فاخر همین تن ما را
بود ز کوتهی تیشه طالب واعظ
که گشته است به سر خاک معدن ما را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به وضعیت ناامیدی و فقر میپردازد. شاعر از زندگی سخت و قناعت میگوید و به ناکامیها و مشکلاتی که بر سر راه زندگیاش قرار دارد، اشاره میکند. همچنین از ناپایداری و دردسرهای محیط زندگی خود، نظیر ظلم و بیعدالتی، سخن میگوید. او به جستجوی یاری و همدمی برای بیرون آمدن از این وضعیت نامناسب و کشیدن بار فقر از دوش خود است. در نهایت، او میخواهد که دیگران نیز درک کنند که مشکلات او ناشی از رنجهای عمیقتری است و به کمک و همدلی نیاز دارد.
هوش مصنوعی: به اندازه کافی است که قناعت مانند شمعی در خانه ما روشن است؛ چرا که چراغ روز نمیتواند روشنی چشمان ما را تامین کند.
هوش مصنوعی: از خجلت بی برگی که در پاییز به وجود آمد، به اندازهای که آب عرق سبز باغ ما را به شدت تحت تأثیر قرار داد.
هوش مصنوعی: سیاه بادی که بر چهره مفلسی وزیده، به خاطر دو جهان، باعث ناامیدی ما شده و ما را در راه زندگی به سردرگمی کشانده است.
هوش مصنوعی: کمک و یاری از سوی مردم به یکدیگر به یک سنت قدیمی تبدیل شده است، اما ممکن است گاهی اوقات این کمکها مانند طوفانی باشد که به ناگاه وجهه و دارایی ما را نابود کند.
هوش مصنوعی: ظالم، حتی اگر مشعل خود را خاموش کند، باز هم این ظلمی که بر ما کرده کافی نیست و ما را به دردسر انداخته است.
هوش مصنوعی: کجاست آن مرد شجاع و دلیر که بتواند ما را از این چاه ناامیدی بیرون بیاورد و دل سختی چون دل بیژن را نرم کند؟
هوش مصنوعی: خدا نکند که کسی به کینه و دشمنی دست بزند، چرا که او خودش به کینهورزی دچار شده و دشمنان ما را به آزار و اذیت دعوت میکند.
هوش مصنوعی: ما به خاطر فقر و نیاز، تن خود را در لباس پشمی پوشاندیم و دیگر نیازی به لباسهای گرانقیمت نداریم، چون همین بدن ما برای ما کافی است.
هوش مصنوعی: به خاطر کوتاهی و ناتوانی تیشهی طالب و واعظ، حالا دیگر نام و نشانی از ما در خاک معدنمان باقی نمانده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سرینبودبه وحشتزبزمجستنمارا
فشار تنگی دلها شکست دامن ما را
چواشک بی سر و پایی جنون شوقکهدارد
زکف نداد دویدن عنان دیدن ما را
رسیدهایم ز هر دم زدن به عالم دیگر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.