برخاست چون شباب و، بجایش نشست شیب
شد جانشین بر هنر ما، هزار عیب
از موج حادثات، کمندیست هر طرف
دزدد از آن محیط ز گرداب سر بجیب
این زندگی مد شهابی نبود بیش
جای تعجب است که کی شد شباب شیب
سست است پای طاقت و، تند است سیل غم
افتاده است کار من اکنون بدست غیب
در زیر تیغ داس حوادث نشسته یی
تا سر به رنگ خوشه برآوردهای ز جیب
با یاد آخرت، غم دنیا چکاره است؟
در کشور یقین، نبود جای رشک و ریب
تنگست اگر چه قافیه، واعظ از آن چه باک
رزقی است رزق معنی و، آن خود رسد ز غیب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به انتقال از جوانی به پیری اشاره میکند و از عیوبی که به جای هنر آمده، سخن میگوید. او بر این نکته تأکید میکند که حوادث زندگی همچون کمندهایی هستند که انسان را در بر میگیرند و باید از آنها دوری جست. زندگی را مانند شهابی میبیند که زودگذر است و بر اثر غمها، روحی خسته و ناتوان دارد. با تأمل در آخرت، غمهای این دنیا را بیاهمیت میداند و به قافیه واعظ توجهی نمیکند چون بر این باور است که روزی و معنی حقیقی از جانب غیب میآید.
هوش مصنوعی: وقتی جوانی و زیبایی به اوج میرسد، ناگهان به جای آن، پیری و فرسودگی به سراغش میآید و باعث میشود که در وجود او، هنر و زیبایی جایش را به عیوب و نقصها بدهد.
هوش مصنوعی: هر طرف، حوادث مانند کمند میچرخند و از آن محیط پر آشوب به طور ناگهانی به دام میافتند.
هوش مصنوعی: این زندگی مانند یک ستاره درخشان نیست و جالب اینجاست که جوانی به ناگهان به پیری تبدیل شده است.
هوش مصنوعی: طاقت من ضعیف شده و غمها به شدت به من فشار میآورند. حالا همه چیز به دست تقدیر و قضا و قدر سپرده شده است.
هوش مصنوعی: تو در میان سختیها و مشکلات زندگی قرار داری، اما با این حال، به شکلی زیبا و با طراوت از آنها سربرآوردهای، گویی که میخواهی به دیگران نشان بدهی که چگونه میتوان با وجود چالشها، به سوی زندگی مثبت و خوشایند حرکت کرد.
هوش مصنوعی: با یادآوری زندگی پس از مرگ، ناراحتیهای دنیوی چه اهمیتی دارند؟ در سرزمینی که یقین و صداقت حاکم است، جایی برای حسادت و شک نیست.
هوش مصنوعی: اگرچه قافیه محدود است، واعظ چرا باید نگران باشد؟ روزی که معنای واقعی زندگی است، از جایی غیرقابل پیشبینی به او خواهد رسید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آمد بهار خرم با رنگ و بوی طیب
با صدهزار نزهت و آرایش عجیب
شاید که مرد پیر بدین گه شود جوان
گیتی بَدیل یافت شباب از پی مشیب
چرخ بزرگوار یکی لشکری بکرد
[...]
الدار آهلة و انت غریب
اعجب بذلک ان ذالعجیب
کیف السبیل الی الایاب و انت
فی دار المقالة مابرحت غریب
فریاد از آن دو چشمک جادوی دلفریب
فریاد از آن دو کافر غازی با نهیب
این همبر دو ترکش دلگیر جان ستان
وان پیش دو شمامهٔ کافور یا دو سیب
بردوش غایه کش او زهره میرود
[...]
ای از خزاین کرمت خلق را نصیب
در کشف مشکلات جهان رأی تو مصیب
از فیض جود تو همه آفاق را نصاب
وز نور عدل تو همه اسلام را نصیب
عون تو را عیان هدی را شده مجیر
[...]
رفتی و صدهزار دلت دست در رِکیب
ای جان اهل دل که تواند ز جان شکیب؟
گویی که احتمال کند مدتی فراق
آن را که یک نفس نبود طاقت عِتیب؟
تا همچو آفتاب برآیی دگر ز شرق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.