کسی را می توان گفتش مسلمان
که از دست و زبانش کس نرنجد
نشان مرد عاقل، غیر از این نیست
که حرفی را نگوید تا نسنجد
برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.
کسی را می توان گفتش مسلمان
که از دست و زبانش کس نرنجد
نشان مرد عاقل، غیر از این نیست
که حرفی را نگوید تا نسنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اگر عقلت مرا نیکو بسنجد
بداند کاین سخن در من نکنجد
زهی وحدت که موئی در نگنجد
در آن وحدت جهان موئی نسنجد
بگویم خفیه تا خواجه نرنجد
که آن دلبر همی در بر نگنجد
ز مستی من ترازو را شکستم
ترازو کان گوهر را نسنجد
بتان را جمله زو بدرید سربند
[...]
عروض و قافیه معنی نسنجد
به هر ظرفی درون معنی نگنجد
وگر عرفی بمستی نغمه سنجد
ز خجلت دادن بلبل نرنجد
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.