سخنی گویمت ز من بشنو
ای که از دشمنان حذر داری
دشمنانت تمام دوست شوند
تا که در کیسه سیم و زر داری
ور تهی کیسه ات شد از زر و سیم
دشمن از دوست، بیشتر داری
خاصه آن کس که هست همسر تو
که ز جانش عزیزتر داری
بی کس استی اگر تهی دستی
گر برادر، و گر پسر داری
بی زری طایر شکسته پری
زرت ار هست، بال و پر داری
گر ز نابخردی و کج فهمی
نبستی در جهان، به خر داری
هست در کیسهٔ تو چون زر و سیم
تاج فخر و شرف، به سر داری
ور ز سقراط و بوعلی سینا
علم و حکمت، زیادتر داری
چون زرت نیست، اعتبارت نیست
هر کجا رو کنی خطر داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر زبالین شرق برداری
دامن وجیب پر ز زرداری
گر سه حمال کارگر داری
چار حمال خانهبر داری
کژ نهادی کُله، چه سرداری
بجز آن کم ز پای برداری
خدمت جان بر تو آوردم
بجز این خدمت دگر داری
بمنت سر کجا فرود آید
[...]
ای کریمی که از خزانهٔ غیب
گبر و ترسا وظیفهخور داری
دوستان را کجا کنی محروم
تو که با دشمن این نظر داری
کز یکت صد هزار برداری
مست از کیمیاش زر داری
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.